loading...
oliv
Akbar Balinparast بازدید : 175 پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

مطمئنیم دوست دارید فرزندتان صادق باشد تا اینکه تقلب کند، دروغ بگوید، پنهان کاری یا دزدی کند. اما بهترین راهکار برای آموزش صداقت به فرزندانتان چیست؟

ممکن است بعضی از والدین تصور کنند که دروغ گفتن در ذات بچه است و این وظیفه والدین است که برای اینکه جلو عادت شدن آن را بگیرند، آنها را برای دروغگویی شان تنبیه کنند. واقعیت این است که خیلی وقت ها خود والدین زمینه را برای دروغگویی فرزندشان ایجاد می کنند.

این آن اشتباهی است که والدین مرتکب می شوند: آنها با عصبانیت و تهدید با فرزندانشان روبه رو شده و آنها را متهم میکنند. اگر خشن برخورد کرده و بخواهید تنبیه شان کنید، از اینکه واقعیت را به شما بگویند میترسند. اگر احساس امنیت کنند، صادق خواهند بود. پس با آنها با ملایمت رفتار کرده و بر صداقتشان تاکید کنید.

در زیر به نمونه هایی اشاره میکنیم تا منظورمان را بهتر متوجه شوید. تصور کنید که متوجه شده اید که پسر نه ساله تان از یک سوپرمارکت آبنبات دزدیده است. دو داستان مختلف برایتان مطرح میکنیم.

الف:
مادر: (با صدایی اتهامی) این آبنبات رو از کجا آوردی؟
فرزند: تو جیبم پیداش کردم.
مادر: از سومارکت دزدیدیش؟
فرزند: نه، من ندزدیدمش!
مادر: ولی من میدونم که اینکارو کردی. خواهرت گفت که دیده این کارو کردی. الان هم داری به من دروغ میگی.
فرزند: نه اون دروغ میگه. من ندزدیدمش.
مادر: پس از کجا آوردیش؟ با دروغی که گفتی دو بار تنبیه میشی.

ب:
مادر: میبینم که یه آبنبات داری. من که اینو برات نخریدم، خواهرت هم گفت که دیده اون رو از سوپرمارکت برداشتی.
فرزند: (به پایین نگاه میکند)
مادر: من اصلاً از خبرچینی کردن خوشم نمیاد، اینو به خواهرت هم گفتم. اما خیلی مهمه که چیزی از جایی بدون اجازه برنداری. اینم خیلی مهمه که هیچوقت به همدیگه دروغ نگیم. میدونی که ما یه خانواده هستیم و صادق بودن تو خانواده خیلی مهمه. تو باید به من اعتماد کنی و منم به تو اعتماد کنم.
فرزند: من منظوری نداشتم. یکدفعه ای شد.
مادر: میدونم عزیزم. احتمالاً شیطون گولت زده. اما من به تو افتخار میکنم که به من راستش رو گفتی. این کار سختیه. حالا بیا با هم به سوپرمارکت بریم تا آبنبات رو بهشون پس بدی.

در داستان اول، مادر فرزند خودش را مجبور به دروغ گفتن می کند. و در چنین مواردی، بیشتر افراد انکار میکنند و حالت دفاعی به خودشان میگیرند چون صادق بودن به ضررشان تمام خواهد شد. در داستان دوم، مادر خیلی روراست موضوع را با پسرش مطرح میکند و طوری رفتار میکند که می داند فرزندش چه کرده است. حالا میتواند روی اهمیت صداقت بعنوان یک ارزش خانوادگی تاکید کند و برای فرزندش توضیح دهد که درک میکند و به او درس صداقت بدهد.

برای هر کسی در هر سنی صادق بودن شجاعت میخواهد. بنابراین این وظیفه والدین است که به فرزندانشان آموزش دهند که برای گفتن حقیقت شجاع باشند.

آموزش صداقت به فرزندان,صداقت داشتن فرزندان

با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید

 

در زیر به سه نکته اشاره میکنیم که کمکتان میکند صداقت را به فرزندانتان آموزش دهید:
۱. از خیلی کوچکی، با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید. به آنها بگویید که این برای همه شما خیلی مهم است که بتوانید همیشه روی همدیگر برای شنیدن حقیقت، حتی اگر سخت باشد، حساب کنید. اگر بین والدین و بچه ها صداقت نباشد، اعتماد و نزدیکی در خانواده وجود نخواهد داشت. صداقت پایه و اساس روابط خانوادگی و اعتماد و احترام متقابل است. به فرزندانتان بگویید که برای حمایت و دفاع از آنها هر کاری از دستتان برآید انجام میدهید، حتی برایشان میجنگید اما اگر بفهمید که به شما دروغ گفته اند، رابطه تان به کلی تغییر خواهد کرد. وقتی اعتماد از بین برود، زمان زیادی میخواهد تا دوباره ایجاد شود.

۲. نه تنها در کلماتتان بلکه در سبک زندگیتان هم برای فرزندانتان الگوی صداقت باشید. اگر خودتان با فرزندانتان صادق نباشید، نمیتوانید از آنها انتظار داشته باشید که حقیقت را به شما بگویند. در واکنش به سوالاتی که میپرسند، سعی کنید به جای دروغ گفتن، توضیح مختصری بدهید و در حد سنشان پاسخ دهید. اما اگر به آنها دروغ بگویید، وقتی گفتن حقیقت برایتان خجالت آور است، نمیتوانید از آنها توقع داشته باشید که وقتی برایشان سخت است، راستش را بگویند. بدیهی است که هم والدین و هم فرزندان میتوانند برای خودشان زندگی خصوصی داشته باشند و برای در میان گذاشتن جزییات خصوصی زندگیتان، مسائل مربوط به گذشته که هنوز با آنها درگیر هستید یا هر چیز دیگری که از آن واهمه دارید، باید مرز تعیین کنید. هدفتان باید ایجاد محیطی آزاد باشد که هیچ پنهان کاری وجود نداشته و همه برای گفتن حقیقت احساس راحتی کنند.

۳. به آنها نشان دهید که تاکیدتان بیشتر بر صداقت آنهاست تا بر تنبیه آنها بخاطر بی صداقتی شان. بله میتوانید برای دروغ فرزندتان عواقبی در نظر بگیرید اما لازم است که برایشان توضیح دهید که راستگویی شان هم فوایدی برایشان خواهد داشت. اگر بخواهید به زور تهدید و تنبیه حرف راست را از دهان آنها بیرون بکشید، مطمئن باشید که دفعه بعدی حقیقت را نخواهند گفت. اگر هنوز لازم میدانید که باوجود گفتن حقیقت، تنبیهی برایشان در نظر بگیرید، اینکار را با دقت و ملایمت انجام دهید و با وجود آن تنبیه، از صداقتشان تشکر کنید.

همه آدمها توانایی صادق بودن را دارند اما اگر این کار را تمرین نکنید، هم شما و هم فرزندتان عادت خواهید کرد که قسمتی از حقیقت را بپوشانید و چون راحت تر است خیلی وقت ها دروغ های مصلحتی بگویید. شما بعنوان پدر یا مادر فرصت دارید که به فرزندانتان کمک کنید صداقت را یاد بگیرند. هیچوقت استانداردهایتان را پایین نیاورید اما باید درک کنید که آنها نمی توانند همیشه عالی باشند.
منبع:مردمان

 

Akbar Balinparast بازدید : 156 پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

احساسات، هم مثبت و هم منفی، به راحتی از طریق پست هایی که کاربران در شبکه اجتماعی به اشتراک می گذارند، گسترش می یابد.

پژوهشگران در تعدادی از موسسات علمی و دانشگاهی افزون بر خود فیسبوک مطالعات روز افزون درباره این که کاربران با حضور در فیسبوک چه احساسی درباره خود و زندگی شان پیدا می کنند را انجام می دهند. متاسفانه، بسیاری از یافته های آنها چندان برای فیسبوک و افرادی که به این شبکه اجتماعی اعتیاد پیدا کرده اند، خوب نیست.

بنابر یافته های پژوهشگران، استفاده مکرر از فیسبوک با علایم افسردگی در ارتباط است. آنها این مساله را ثابت کرده اند که احساسات، هم مثبت و هم منفی، به راحتی از طریق پست هایی که کاربران در شبکه اجتماعی به اشتراک می گذارند، گسترش می یابد. همچنین، ورود مرتب به فیسبوک بر میزان شادی بزرگسالان جوان تاثیرگذار است. از سوی دیگر، مشارکت منفعل و یا احساس طرد شدن در این شبکه اجتماعی به آثار روانی منفی منجر می شود.

به لطف تمایل ما به مقایسه خود و سبک زندگی مان با دوستانی که در فیسبوک داریم، پژوهشی جدید ارتباط بین استفاده از این شبکه اجتماعی و علایم افسردگی را نشان داده است. این مطالعه که در نشریه روانشناسی بالینی و اجتماعی منتشر شده نشان می دهد هرچه زمان بیشتری را در فیسبوک می گذرانیم، احتمال آن که احساس افسردگی کنیم بیشتر است. مکانیزم اصلی در این زمینه مقایسه اجتماعی است. در نتیجه، دلیل ایجاد چنین احساسی به تمایل ما برای مقایسه اجتماعی خود با دوستان مان باز می گردد.

صرف وقت بسیار زیاد در فیسبوک یا بازدید مکرر از آن ارتباطی مثبت با تمایل به مقایسه خود با دیگران در کاربر ایجاد می کند که این شرایط نیز با افزایش علایم افسردگی در ارتباط است. اگر عکس های منتشر شده توسط دوستان موجب احساس افسردگی در ما می شوند شاید بهتر باشد تا از این شبکه اجتماعی بیشتر فاصله بگیریم.

فیسبوک در تابستان سال گذشته این مساله را فاش کرد که بخش خوراک اخبار بیش از نیم میلیون کاربر را برای تغییر محتوای احساسی پست هایی که مشاهده می کردند، دستکاری کرده است. این اقدام به منظور مطالعه این که چگونه احساسات می توانند در این شبکه اجتماعی گسترش یابند، انجام شد. طی این مطالعه که در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شده پست های مثبت و منفی در خوراک اخبار بیش از ۶۸۹ هزار کاربر تغییر داده شده اند تا آثار تغییرات بر لحن پست هایی که کاربران پس از آن یادداشت کرده اند بررسی شود.

پژوهشگران دریافتند خلق و خو مسری بوده است. کاربرانی که پست های مثبت بیشتری را مشاهده کرده بودند، پست های مثبت بیشتری داشته اند و افرادی که پست های منفی بیشتری دیده بودند پس از آن پست های منفی بیشتری ارسال کرده اند. اگرچه کاربران هنگام عضویت در فیسبوک و موافقت با شرایط استفاده از این شبکه اجتماعی با انجام چنین مطالعاتی نیز موافقت می کنند اما این شبکه اجتماعی به سرعت در اینترنت مورد قضاوت قرار گرفت. بسیاری این مطالعه را اگر غیر قانونی نباشد، غیراخلاقی عنوان کردند.

مطالعه ای که دو سال پیش توسط پژوهشگران دانشگاه میشیگان انجام شد نشان داد هرچه میزان استفاده از فیسبوک توسط بزرگسالان جوان بیشتر باشد آنها احساس بدتری می یابند. این مطالعه که در نشریه پلاس وان به چاپ رسید نشان می دهد استفاده از فیسبوک به کاهش شادی لحظه به لحظه و رضایت کلی از زندگی میان افرادی که در سن کالج قرار دارند، منجر می شود.

هنگامی که در سایتی مانند فیسبوک حضور دارید پست های بسیاری را درباره این که مردم چه کاری انجام می دهند، دریافت می کنید. این مساله مقایسه اجتماعی را کلید می زند. پژوهشگران دریافتند آثار منفی فیسبوک در میان افرادی که در زندگی واقعی اجتماعی تر بوده اند، بیشتر بوده است. اما راه حلی ساده برای این شرایط ارائه شده که شامل ارتباط رو در رو یا از طریق تلفن با دیگران است که به احساسی بهتر در شرکت کنندگان منجر شده است.

مطالعه ای که در نشریه تاثیر اجتماعی منتشر شده نشان می دهد عدم مشارکت فعال در فیسبوک آثار منفی بر احساس خوشبختی کاربران و درک معنی دار بودن زندگی آنها دارد. پژوهشگران دو آزمایش را برای بررسی آثار پنهان ماندن و طرد شدن انجام دادند. در آزمایش نخست، شرکت کنندگان به دو دسته تقسیم شدند که یک دسته اجازه به اشتراک گذاری اطلاعات در فیسبوک و دسته دیگر فاقد این اجازه به مدت ۴۸ ساعت بودند. آنهایی که اجازه به اشتراک گذاری اطلاعات را نداشتند سطوح پایین تری از تعلق و وجود معنی دار داشتند.

در آزمایش دوم، پژوهشگران نسخه ای از فیسبوک را شبیه سازی کردند که نیمی از شرکت کنندگان هیچ گونه بازخوردی در زمینه به روزرسانی پست های خود دریافت نمی کردند. این افراد سطوح پایین تری از تعلق، اعتماد به نفس، کنترل و وجود معنی دار را نشان دادند. پژوهشگران این گونه نتیجه گیری کردند که مشارکت غیرفعال یا احساس طرد شدن در شبکه اجتماعی اثری منفی بر احساس خوشبختی کاربران دارد.

منبع:خبرآنلاین

 

Akbar Balinparast بازدید : 169 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

کندر ارزشی برابر طلا دارد و توسط مصریان، یهودیان، یونانیان، رومیان و ایرانیان برای اهداف عمومی و روحی مصرف می‌شده است.

 

کندر

 

خاستگاه کندر آفریقای جنوبی  خصوصاً سومالی، عمان و یمن است. کندر از درختی به نام Olibanum به دست می‌آید.

 

شهرت درخت کندر، به خاطر این است که پس از بریدن تنه‌اش به قسمت‌های کوچک‌تر، شیره‌ی سفید شیر مانندی از آن خارج می‌شود که این قطرات با گذشت کمتر یا بیشتر از دو هفته پس از از دست دادن رطوبتش و خشک شدن (غلیظ شدن) تبدیل به یک صمغ نارنجی - قهوه‌ای می‌شود که با نام  کندر (Frankincense ) شناخته می‌شود؛ که نیمه‌ی اول نام آن (Frank) به معنی خالص و پاک  و قسمت دوم آن  به معنی دود کردن است.

 

برای گرفتن روغن کندر، باید قبل از سخت شدن کامل کندر اقدام کرد و بهتر است فرایند روغن کشی با حضور دی اکسید کربن انجام شود تا کلیه‌ی خواص آن حفظ شود. حدود 50000 هزار سال به عنوان بخور خوشبو استفاده می‌شده است و حتی امروزه در کلیساها و معابد  به عنوان بخور (شبیه عود) در بسیاری از نقاط جهان استفاده می‌شود.

 

کندر و روغن به دست آمده از آن  خواص مفید سلامتی و پزشکی دارد و حتی در برخی مناطق به خاطر قدرت معجزه آسا و اسرارآمیز آن مورد توجه قرار گرفته است.

 

محققان در بسیاری از تحقیقات به بررسی خواص کندر و روغن آن پرداخته‌اند که دامنه‌ی بسیار وسیع داشته و به نتایج قابل اهمیتی دست یافته‌اند.

 

فواید کندر و روغن کندر

 

* روغن کندر خواص ضد عفونی کننده و گندزدایی و ضد میکروبی دارد. از آن می‌توان در زخم‌ها برای جلوگیری از کزاز استفاده کرد و برای عفونت‌های داخلی هم مفید و موثر است.

 

* کندر خواص ضد التهابی داشته و برای بهبود بیماری‌های التهابی روده بسیار مفید است. روغن کندر برای معده درد و ناراحتی‌ها و دردهای شکمی خوب است و باعث بهتر شدن هضم و حتی کم کردن گازهای روده می‌شود.

 

* برای برطرف کردن جای زخم صورت و بدن مفید است. تغییرات پوستی حاصل از جوش، آکنه، آبله و ... می‌تواند با استفاده از روغن کندر بر طرف شود.

 

* به حفظ عملکرد کلیوی کمک می‌کند. به تولید مناسب ادرار کمک کرده و باعث خروج سموم از بدن از طریق ادرار می‌شود.

 

* موثر در کاهش فشار خون است و در تولید مجدد سلول‌های سالم بسیار مفید است.

 

اثرات مفید کندر در کاهش قند خون، کاهش چربی خون و محافظت از کبد در بسیاری از بررسی‌ها مشاهده شده است

 

* در خانم‌ها در طی دوره‌ی عادت ماهانه برای بهبود سردرد، تهوع و معده درد مفید است و ممکن است قاعدگی‌های سنگین با روغن کندر، متعادل شود.

 

* در آرامش فکر، روح و روان و آسودگی بسیار موثر است؛ و علت اصلی استفاده از آن در اماکن مذهبی به عنوان بخور (عود) همین است؛ و حتی اثرات مفیدی در بی خوابی دارد.

 

روغن کندر

 

* در مصر باستان از روغن کندر به عنوان ماسک صورت برای سلامت نگه داشتن پوست، بهبود جای زخم، جلوگیری از چروک خوردن و جوان و نرم نگه داشتن پوست استفاده می‌شده است.

 

* برای برطرف کردن شک و مساعد شدن حال کسانی که از شک زیاد رنج می‌برند، کم کردن ضعف اعصاب و استرس از آن استفاده می‌شود. همچنین برای افرادی که از کابوس‌های شبانه و خستگی رنج می‌برند و برای جوان سازی فکر و بدن از آن استفاده می‌شود.

 

* خاصیت کندر در تعدیل سیستم ایمنی مورد بررسی قرار گرفته است. روغن کندر برای محافظت در برابر سرماخوردگی و راحتی ماهیچه‌ها و دردهای مفاصل مفید است و در درمان روماتیسم و حتی آرتریت بسیار موثر است.

 

* کندر همچنین در کودکان برای بهبود بلع و تنفس‌های عمیق مفید می‌باشد.

 

* در مطالعات بالینی و سلولی مختلف اثرات ضد سرطانی قدرتمندی در کندر دیده شده است.

 

* کندر در تقویت حافظه و رفع فراموشی و ضعف حافظه بسیار موثر است. پیامبر اسلام بر خوردن کندر در دوران بارداری بسیار تاکید کرده‌اند؛ و همچنین خوردن آن را برای بهبود و افزایش حافظه توصیه کرده‌اند.

 

* اثرات مفید کندر در کاهش قند خون، کاهش چربی خون و محافظت از کبد در بسیاری از بررسی‌ها مشاهده شده است.

منبع: تبیان

Akbar Balinparast بازدید : 152 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

كارشناسان تغذیه ای آمریكا به این نتیجه دست یافتند افرادی كه دچار استرس و فشارهای روحی روانی می شوند بهتر می توانند غذا بخورند.

 

دكتر «جفری زیگمان» یكی از اعضای گروه تحقیقاتی دانشگاه تگزاس آمریكا در این باره یادآور شد: پیش از این اعلام شده بود كه استرس و فشارهای روحی فرد را به بیشتر خوردن به ویژه تمایل به مصرف غذاهای پرچرب و پركالری معطوف می كند، اما امروزه و با توجه به بحث هایی كه صورت گرفته است این موضوع مشخص شد عوامل استرس زا كه باعث ترشح هورمونی به نام «گرلین» می شود فرد را به صرف غذا بصورت بهتر متمایل می كند.

 

این كارشناس در ادامه به روزنامه دیلی میل خاطرنشان كرد: استرس بالا و فشارهای روانی معمولا مقصر اصلی پدیده چاقی مزمن در افراد هستند به طوری كه بیش از نیمی از بزرگسالان انگلیسی و به عبارتی یك پنجم از آنان با این مشكل دست و پنجه نرم می كنند. با این حال می توان نتیجه گرفت كه راحت غذاخوردن و بهتر غذا صرف كردن كه استرس باعث بروز آن است، می تواند در افزایش وزن افراد موثر باشد.

منبع:.isna.ir

Akbar Balinparast بازدید : 192 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

ترس را در شكم و معده نيز مي‌توان حس كرد ولي مي‌گويند جايگاه عشق، قلب است. لجبازي نكنيد. عكس قلب و تيري را كه به سمت آن پرتاب شده است همگان ديده‌اند. در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جايگاه تمامي احساسات است، هر چند كه كلود گالين - پزشك يوناني قرن دوم ميلادي - جگر را مركز همه چيز مي‌دانست اما با اين حال قرن‌هاست كه بشر با قلبش هم حس مي‌كند و هم تصميم مي‌گيرد.

 

در نيمه دوم قرن 13 ميلادي، قلب به‌طور رسمي جايگاه عشق خوانده شد و در تمامي تصاوير مذهبي، قلب مكان مقدس عشق خداوندي معرفي شد. در قرن 18 ميلادي گرچه علم قلب‌شناسي در حال بال و پر گرفتن بود ولي جايگاه عشق متزلزل نشد تا آنكه سرانجام در قرن 20 ميلادي، انسان عشق را احساسي توليد و كنترل شده از سوي مغز دانست. انسان قرن بيستمي عشق را بي‌اهميت و نتيجه گذراي فعل و انفعالات شيميايي در بدن جلوه داد. بشر قرن بيست و يكي نيز بيشتر به <ماترياليسم> زيستي گرايش پيدا كرده است.

 

تحقيقات اخير نشان داده است كه عشق نتيجه واكنش متقابل مغز (مراكز مربوط به غرايز، احساسات و منطق) و قلب است جالب است كه بدانيد قلب نقش مستقل در عاشق‌شدن بازي مي‌كند. گاهي عشق اصلا نتيجه يك تصميم عاقلانه و منطقي نيست. در واقع مغز در اين ميان نقش اندكي ايفا مي‌كند. ده‌ها هزار نرون، اطلاعات دروني بدن را به مغز مخابره مي‌كنند و در نهايت مركز مربوط به غرايز با بررسي اين اطلاعات و اطلاعات هورموني، دستور بروز عكس‌العمل‌هاي فيزيكي اتوماتيك مانند ترس، خشم و شادي ... را صادر مي‌كند. هنگامي كه عاشق مي‌شويد، مغز فرمان مي‌دهد تا ضربان قلب تند، پوست سرخ و تنفس عميق‌تر شود.

 

به لطف تكنيك‌هاي مدرن عكس‌برداري از مغز، هم‌اكنون مي‌دانيم كه مركز احساسات در مغز كجاست و به اين منطقه در اصطلاح "مغز احساسي" مي‌گويند.

 

به‌طور خلاصه وقتي فردي را مي‌بينيد كه به دلتان مي‌نشيند، بخش مربوط به غرايز در مغز فعال مي‌شود و از بخش مربوط به احساسات مي‌خواهد نظرش را درباره فرد روِيت شده بگويد. بخش احساسات در تمامي خاطرات ذخيره شده در مغز موقعيت‌هاي مربوط به اين فرد و اين حس را مورد بررسي قرار مي‌دهد و نتيجه را چه خوب و چه بد بازگو مي‌كند. بخش منطقي مغز نيز موقعيت و داده‌ها را با توجه به معيارهاي خود ‌‌مي‌سنجد و ممكن يا غيرممكن بودن ايجاد يك رابطه عاشقانه را به كمك هورمون‌هاي مختلف مخابره مي‌كند.

 

نكته جالب توجه آنجاست كه دانشمندان پس از بررسي تصاوير گرفته شده از مغز يك انسان عاشق متوجه شدند كه در عشق همان مناطقي درگير مي‌شوند كه وقتي انسان از مواد مخدر يا مشروبات الكلي به مقدار زياد مصرف مي‌كند، دچار اختلال مي‌شوند. كشف اين موضوع، توجيهي براي اين ادعاست كه عشق كور است.

منبع:سلامت

Akbar Balinparast بازدید : 275 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

زیبایی مقوله کاملا" نسبی است به این مفهوم که ممکن است کسی یا چیزی از نظر شما بسیار زیبا باشد ،اما  از نظر همسرتان نباشد.

 

تا به حال در بررسی این موضوع که در ازدواج زیبایی ظاهری چقدر مهم است و یا ما چگونه زشتی یا زیبایی باطنی افراد را بفهمیم بسیار مقاله به چاپ رسیده وبسیار سخن که گفته شده است.همانطور که میدانیدسرچشمه زیبایی ظاهری شما با منبع زیبایی درونی تان متفاوت است. زیبایی بیرونی از ژن پدر و مادرتان به شما ارث می رسد . اما زیبایی درونیتان از رشد شخصیتی ومعنوی است که در طول زندگی بدست اورده اید، سرچشمه می گیرد. شخصیت شما، نشان دهنده پیوند هر دوی اینها است: بنابراین جوان دانای ما باید بداند که زیبایی ظاهری کسی بازتاب زیبایی درونی او و نشان دهنده سرشت پاک وی نمی باشد، همین طور برعکس، اگر دختری یا پسری چهره معمولی داشت دلیل بر خلقیات ویا شخصیت نا زیبای او نیست، اما گاهی اتفاق می افتد که پاکی و نور درونی انسان آن قدر زیادمی شود که چهره فرد را تحت الشعاع قرار میدهد. در این صورت، هر چند صورتش زیبا نباشد اما رفتار خوب او ،روح صاف و بی الایش او نوری که از وجودش سرچشمه میگیرد ، جاری می شود و حتی چهره نازیبای او را برای شما به صورتی زیبا و تابناک جلوه می دهد. پس اخلاق ماست که دیگران را جذب و یابرعکس از ما طرد میکند.

 

نصیحت ریاضی به عروس وداماد اینست که:

 

زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =۱

 

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰

 

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰

 

اگر دارای (اصل و نسب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰۰

 

ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست.

 

پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

 

اما زیبایی برون برای انتخاب در حد جذابیت لازم است ،یعنی شما برای انتخاب همسر به جذابیت چهره همسرتان ان هم در وحله اول بسیار توجه کنید زیرا اگر شخصی را با اکراه بپذیرید همچگاه با او یکدل نمی شویدو این برای شما مشکل ساز خواهد بود

 

در مقابل زیبایی کسی تنها تا مرز پوست اوست و نمی تواند درون را تحت تأثیر قرار دهد. اغلب می بینیم افرادی هستند که ظاهری بسیار زیبا دارند، اما باطنی بسیار زشت و زیبایی برونشان پوششی است تا خود را پشت آن مخفی کنند، این کار را هر روزه میلیون ها نفر، تجربه می کنند. عاشق زن یا مردی می شوید، چون قادر به دیدن زیبایی برونش هستید و در مدت کوتاهی پی می برید که درونش هیچ گونه شباهتی با ظاهر زیبای او ندارد. برای نمونه، اسکندر کبیر اندام و ظاهر بسیار زیبایی داشت، اما میلیون ها انسان را قتل عام کرد؛ فقط برای ارضای نفسش که می خواست فاتح تمام دنیا باشد. و در عین حال نباید فراموش کنیم که چهره زیبا اولین چیزی است که در زندگی مشترک عادی میشود و اخلاق خوب ومحبت ذاتی هیچگاه تکراری نشده،بر عکس ظاهر ما خود را با آن سازگار کرده زیبا خواهد شد.

 

زیبایی ظاهری به هیچ وجه در انتخاب اصل نیست،چرا که ظاهر ما باید به نوعی منعکس کننده درون مان باشد. شما می توانید با انجام جراحی پلاستیک صورت، چشمان و بینی زیبایی داشته باشید، می توانید پوست تان را عوض کنید؛ شکل تان را عوض کنید، اما این تغییرات قرار نیست، موجودیت و جوهر شما را عوض کند. اگر شخصی درون آزمند و حریص داشته باشد، پر از شهوت، خشونت، خشم و حسادت. جراح پلاستیک نمی تواند برای اینها کاری انجام دهد و برای تغییر اینها، به نوع متفاوتی از جراحی نیاز دارد.مگر چند سال جوان خواهید ماند؟ با محو شدن جوانی، احساس می کنید که زشت شده اید، مگر اینکه جوهر درون تان نیز با سن تان رشد کند، در این صورت حتی در کهنسالی چنان زیبایی ای خواهید داشت که مورد رشک جوانان باشد.

 

یکی از چیزهایی که شما در عین زیبایی معقولی که دارید به همسرتان می دهید ، آن توجهی است که معطوف او می کنید ،و با حفظ ان زیبایی به او نشان میدهید که در کنار او احساس خوشبختی میکنید.پس داشتن زیبایی ظاهری نکته خاصی نیست اما تلاش برای زیبا شدن ونگه داشتن آن شاید تاثیر مثبت شگرفی را در زندگی شما بگذارد.

منبع:tebyan.net

Akbar Balinparast بازدید : 321 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

دانشمندان آمریکا در بررسیهای خود نشان دادند که تماشای رنگ قرمز واکنشهای بیننده را سریعتر و قویتر  می کند. مهر:محققان دانشگاه روچستر در این تحقیقات نشان دادند که وقتی فردی رنگ قرمز را می بیند واکنشهای سریعتر و قویتری از خود بروز می دهد اما این اثر زمان کوتاهی را طی می کند این واکنش سریع و قدرت بالا، همان چیزی است که برای مثال، وزنه برداران به آن نیاز دارند.

 

این محققان در این خصوص توضیح دادند: "قرمز واکنشهای فیزیکی ما را افزایش می دهد چراکه همانطور که می دانیم قرمز علامت خطر است. انسانها زمانی که خشمگین و یا آماده حمله هستند قرمز می شوند. همچنین مردم می فهمند که قرمز شدن صورت دیگران به چه معنی است.

 

" این دانشمندان افزودند: "هرچند رنگ قرمز، نگرانی و دل مشغولی های افراد را هم متجلی می کند." در این بررسی، واکنشهای گروهی از دانشجویان در آزمایشات مختلف اندازه گیری شد. برای مثال، در یکی از این آزمایشات، دانشجویان زمانی که روی صفحه نمایشگر واژه "فشار" که به یکی از رنگهای قرمز، آبی و یا خاکستری نوشته می شد را می خوانند باید با تمام قوا یک دستگیره را فشار می دادند.

 

براساس گزارش یونایتدپرس اینترنشنال، در تمام موارد، زمانی که این واژه به رنگ قرمز نوشته شده بود تا حد قابل توجهی نیروی وارده به دستگیره بیشتر می شد و زمان واکنش شتاب می گرفت.

 

گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی

Akbar Balinparast بازدید : 184 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

می گویی چرا در مراسم عروسی لباس مشکی می پوشی؟ می گوید: «لباس شب باید مشکی باشد؛ شیک و  سنگین.» می گویی چرا همیشه رنگ مانتوات مشکی است؛ می گوید: «آخر بهتر با رنگ های دیگر هماهنگ می شود.»

 

دکتر فربد فدائی، روان پزشک و مدیر گروه روان پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در مورد تاثیر استفاده از پوشش رنگ تیره بر سلامت روان می گوید: «تاکنون هیچ بررسی ای در مورد اثر منفی روانی پوشیدن لباس تیره بر افراد، انجام نشده است. از نظر منطقی هم پوشیدن لباس تیره نمی تواند تاثیر مثبت یا منفی بر سلامت روان داشته باشد. مشاهده شده است که افراد افسرده، رنگ های تیره را ترجیح می دهند. اگر فردی از نظر وضعیت عاطفی در شرایط مطلوبی به سر برد و شاد باشد، رنگ های روشن را برای پوشش خود ترجیح می دهد.

 

پژوهش هایی در مورد تاثیر رنگ روی انسان ها انجام شده که حکایت از تاثیر رنگ های گوناگون بر وضعیت روانی افراد به صورت کوتاه مدت و وضعیت فیزیولوژیک انسان دارد که برخی از آنها، جنبه زیست شناختی دارد و برخی دیگر ناشی از تاثیر رنگ های گوناگون به عنوان نماد است. به طور مثال رنگ های سرد مانند آبی روشن محیط را سردتر نشان می دهد. رنگ های گرم مانند نارنجی محیط را گرم تر به نظر می آورد. رنگ زرد روشن باعث سرزندگی و رنگ های آبی و سبز موجب آرامش و رنگ سرخ باعث برانگیختگی می شود. رنگ سفید حاکی از پاکی و معصومیت و رنگ صورتی نماینده هیجانات تعدیل شده است. در عین حال استفاده از رنگ خاصی نمی تواند سبب بروز بیماری از جمله بیماری های روانی شود.»

 

او دلیل انتخاب رنگ از سوی فرد را به جز علاقه مندی به کاربرد وسیله مورد نظر نیز وابسته می داند و توضیح می دهد: «انتخاب رنگ از سوی افراد جنبه نمادین دارد. همچنین باید به این نکته توجه کرد که کاربرد وسیله موردنظر در گزینش رنگ، نقش دارد. بهتر است در این مورد، خواست و سلیقه فرد موردتوجه قرار گیرد و از هرگونه افراط و تفریط یا اعمال سلیقه شخصی برای دیگران پرهیز شود.»

 

● کودکان و رنگ ها

 

دکتر فدائی در مورد انتخاب رنگ لباس برای کودکان می گوید: «به طور سنتی برای پوشش کودکان، رنگ های روشن و زنده بیشتر به کار می رود و آنها به طور طبیعی این گونه رنگ ها را می پسندند. در این مورد بهتر است از سلیقه کودکان پیروی شود و رنگ خاصی به آنها تحمیل نشود.»

 

● بیماران و رنگ ها

 

او در مورد تاثیر رنگ پوشش بیماران اشاره می کند: «معمولا برای پوشش بیماران از رنگ سفید یا رنگ های روشن استفاده می شود اما علت عمده این امر آن است که آلودگی و ناپاکی پوشش، سریع تر تشخیص داده و تعویض شود. به هر حال هر رنگی که یادآور طبیعت و زندگی باشد برای پوشش بیماران بستری مناسب تر است زیرا یادآور شور زندگی در آنهاست.»

 

دکتر فدائی با اشاره به بررسی ای که چند سال قبل در مورد ترجیح رنگ ها از سوی نمونه ای از زنان و مردان سالم و بیماران مبتلا به بیماری های عمده روانی به عمل آورده است، بیان می کند: «مشخص شد که رنگ های سبز، آبی و صورتی سه رنگ اول در گزینش مردان و زنان سالم ایرانی است. در مقابل این افراد، رنگ های قهوه ای، خاکستری و مشکی را نمی پسندیدند. در بیماران دچار بیماری شدید و روانی، رنگ سرخ، جایگزین رنگ صورتی بود. همچنین این افراد رنگ زرد را نمی پسندیدند. در پژوهش دیگری که صرفا روی بیماران دچار افسردگی شدید (نابسامانی افسردگی عمده) انجام دادم، معلوم شد که رنگ های تیره و به ویژه مشکی اولین انتخاب آنهاست.»

 

● مردمان طبیعت، مردمان شادتر

 

دکتر سیدحسن حسینی، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران نیز در مورد جامعه شناسی انتخاب رنگ تیره به عنوان پوشش در برخی جوامع می گوید: «یکی از دلایل انتخاب رنگ لباس به آب وهوا و طبیعت محیط زندگی فرد باز می گردد. مثلا در استان هایی مانند گیلان، مازندران و مناطق کوهستانی مردم تمایلی به استفاده از رنگ های تیره ندارند و لباس های خود را از رنگ های شاد و روشن تهیه می کنند. در سفر به این مناطق می توان شاهد لباس های رنگارنگ و گل گلی اقوام بختیاری، کرد، ترکمن، مازنی و گیلکی بود چرا که این افراد در طبیعت رنگارنگی زندگی می کنند بنابراین رنگ های طبیعت اطراف خود را به عنوان رنگ پوشش شان انتخاب می کنند؛ انعکاس آبی دریا، سبز جنگل، زرد، نارنجی، سرخابی، قرمز، بنفش گل های دشت ها را می توان در لباس ساکنان این مناطق یافت. به طور کلی مردم روستایی که زندگیشان با طبیعت عجین است از رنگ های شادتری برای پوشش خود استفاده می کنند اما در مناطق شهری، استفاده از رنگ های تیره عمومیت بیشتری یافته است. در روستاها حتی زنان از چادرهای رنگی و گل گلی استفاده می کنند در حالی که تمامی زنان چادری شهری برای پوشش خود از چادر مشکی استفاده می کنند.»

 

حتی برخی استفاده از بعضی رنگ ها را برای مردان نیز نادرست می دانند به طور مثال پوشیدن رنگ قرمز برای مردان از نظر این عده نامناسب است. در حالی که دین اسلام هرگز محدودیت رنگی برای مسلمانان قایل نشده است. حتی با نگاه به پوشش برخی مراجع دینی می بینیم که آنها از پیراهن های سفید و روشن، عبای کهربایی و نعلین شتری رنگ استفاده می کنند.»

منبع: salamat.ir

Akbar Balinparast بازدید : 126 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)



روانشناسی جراحی زیباییاز زمانی که تاریخ مکتوب شده چه به صورت نوشتاری، یا نقش های به جا مانده و داستان ها و روایت هایی که...


 


از زمانی که تاریخ مکتوب شده چه به صورت نوشتاری، یا نقش های به جا مانده و داستان ها و روایت هایی که  سینه به سینه نقل شده، انسان به دنبال زیبایی بوده است. در هر زمان انسان ها با توجه به موقعیت جغرافیایی و ارزش های قومی و قبیله ای و فرهنگ و سنت آن جامعه، ابزارها و راهکارهای مختلفی را برای دستیابی به زیبایی مورد استفاده قرار داده اند...

 

پس زیبایی یک امر نسبی است و برای مردان و زنان نیز تفاوتی ندارد. در شرایط کنونی با پیشرفت علم پزشکی و ابزارها و تجهیزات مربوط به آن، جراحی پلاستیک برای ترمیم ضایعات مختلف جایگاه خود را پیدا کرده است و به تدریج به سمت و سوی جراحی برای زیباتر کردن اجزای بدن کشیده شده و اکنون هدف دیگر سالم سازی و درمان نیست بلکه زیباتر ساختن است و چنانچه مطابق سلیقه یا الگوهای ذهنی یا مقایسه ای مراجعه کننده عمل زیبایی انجام نشود از نظر او عمل موفقیت آمیز تلقی نمی شود. جراحان پلاستیک از نظر عملکرد به جز مهارت باید از قدرت خلاقیت بالایی برخوردار باشند به دلیل اینکه جراحی برای زیبایی است و مهارت های پزشک عامل موفقیت است و قدرت زیبایی شناسی در آن بسیار اهمیت دارد پس جراح پلاستیک را می توان یک پزشک هنرمند دانست.

 

روانشناس در کنار جراح پلاستیک

 

درصد بالایی از مراجعه کنندگان پس از انجام عمل زیبایی برای ترمیم مجددا مراجعه می کنند چرا که آنها انتظاراتی را که در تصور خود داشته اند به دست نیاورده و احساس پشیمانی می کنند و این مساله به این مفهوم نیست که عمل زیبایی ناموفق بوده بلکه انتظارات مراجعه کننده بیش از حد انتظار بوده است. حضور مشاور یا روان شناس و نیاز به مداخله او در تصمیم گیری برای عمل زیبایی، کمک می کند تا مراجعه کننده واقع بینانه تر تصمیم بگیرد و نسبت به عمل خود از هرگونه خیال پردازی و احساس نامطلوب دوری کند.

 

پرسش نامه جراحی پلاستیک

 

بیشتر افرادی که تن به عمل جراحی زیبایی می دهند دارای یک شعار واحد هستند؛ از وضع موجود به وضعیت مطلوب. اگر شخصی از نظر منطقی و آگاهی شرایط بعد از عمل را بداند، می تواند با احساس خود مناسب تر برخورد کند. مثلا یک پرسشنامه کاربردی و پر کردن آن با سوالات مشابه زیر مطمئنا آثار منفی این احساس را تغییر خواهد داد:

 

«چرا می خواهم عمل زیبایی انجام دهم؟ چه کسانی مرا تشویق به این کار کرده اند؟ چه کسانی مرا از انجام این عمل بازمی دارند؟ اگر این عمل انجام شود چه چیزی به دست خواهم آورد؟ اگر این عمل انجام نشود چه مشکلی پیدا می شود؟ چه کسانی بعد از عمل به اهداف خود رسیده اند و آن اهداف کدامند؟ چه افرادی به اهداف خود نرسیده و شکست خورده اند؟ می خواهید بعد از عمل زیبایی مثل چه کسی شوید؟» و سوال های دیگر که در ذهن مراجعه کننده زوایای تاریک تصوراتش را روشن می کند.

 

از نظر روان شناختی در اعمال جراحی زیبایی سه وجه مدنظر است، پیش از عمل که طرح درمان مشهور شده، در طول درمان و احیای بیمار و پس از انجام عمل جراحی که نیازمند آماده سازی بسترهای فکری خود و اطرافیان وی است. انتقال درک ایجاد ارزش افزوده برای فردی که عمل جراحی روی وی انجام شده بسیار حایز اهمیت است.

 

زیبایی درونی رضایت پایدار می دهد

 

خلاصه زیباتر شدن امروز بین افراد فراگیر شده است و با انتخاب نوع پوشش، آرایش مو و استفاده از زیورآلات و اتومبیل های گران قیمت و عمل های زیبایی سعی در جلب توجه دیگران از طریق زیباتر جلوه کردن دارند. اگر زیبایی بیرونی با احساس زیبا بودن درونی همراه شود می تواند در شخص تعادل روانی به وجود آورد. در غیر این صورت هرگز به زیبایی های بیرونی خود اعتقاد پیدا نمی کنیم و آنکه به چیزی تظاهر کند از درون از کمبود آن رنج می برد.

 

کمال گرایی و جراحی زیبایی

 

به دلیل کمال گرایی، انسان همیشه در جست وجوی کسب زیبایی ها بوده است. به همین دلیل همیشه در جست وجوی راه هایی برای دستیابی به زیبایی و عرضه آن است. راه های گوناگونی برای زیباسازی ظاهر و جلوه دادن آن پیدا شده است. از جمله به کارگیری روش های جراحی یا استفاده از پروتزهای مختلف و ژل ها که در سال های اخیر بسیار مرسوم شده است.

 

از دیدگاه روان شناختی یکی از دلایل توجه و به کارگیری این ابزار و لوازم سعی در گریز از پیری و ارائه جلوه جوانی است. دلیل دیگر بحران های روانی با دیدگاه هایی مانند «من چاق شده ام؟» «من پیر شده ام؟» یا «صورت من چین و چروک پیدا کرده» و دلایل دیگری از این دست مربوط است.

 

به دلایل یادشده و درخواست برای زیباتر ماندن یا زیباترشدن، به اقتصادی بودن آن هم اندیشیده می شود. به کارگیری ژل های غیراستاندارد (قطعا ارزان تر) یا استفاده از افراد غیرمتخصص با دستمزد کمتر یکی از راهکارها برای این گونه افراد است. هدف این افراد از روش های تهاجمی مانند به کارگیری ژل افزایش اعتمادبه نفس و جلوه بیشتر در اجتماع است. این امر تنها به شرطی میسر خواهد بود که با نظر روان شناس انجام شود. در غیر این صورت پس از به کارگیری این روش ها افراد پس از طی دوره کوتاهی یا به نقایص دیگر در چهره خود پی می برند یا از عملکرد خود پشیمان می گردند.

 

از نظر آماری تکرار اقدامات زیبایی در حال افزایش است. پیشنهاد می شود در کنار گروه های جراحی پلاستیک از متخصصان مشاوره استفاده شود. در غیر این صورت نتیجه موردنظر بیمار و متخصصان درمانی حاصل نخواهد شد. این گونه افراد همیشه از خود باید بپرسند، چرا می خواهند خود را به دست این گونه اقدامات بسپارند؟ و نتیجه حاصل شده چه تغییراتی در زندگی و سلامت جسم و روان آنها دارد.

منبع: روزنامه سلامت

Akbar Balinparast بازدید : 204 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

جایی در مغز شما قرار دارد که سالهاست در آن بذرهای موفقیت خفته‌اند و حال آنکه اگر این بذرها را درمغز خود فعال کنید با قدرت رشد خود می‌توانند شما را به اوج برسانند.

 

اشتباه زندگی

 

همه اشتباه می‌کنیم. تصمیمات غلط؛ انتخابهای نابجا؛ اعمال نسنجیده. در طول زندگی‌مان سعی و خطا می‌کنیم و درسهای جدید یاد می‌گیریم. اشتباه همیشه اثر بد خودش را در زندگی آدم می‌گذاره و ازش راه فراری هم نیست.

 

اثرات بد خیلی از اشتباهات را می‌شود بمرور زمان و با تلاش زیاد پاک کرد ولی بعضی از اشتباهات هستند که مسیر زندگی آدم را آنچنان تغییر می دهند که اصلاح آنها دیگر به راحتی امکان‌پذیر نیست.

 

بزرگترین اشتباهی که یک نفر ممکن است در زندگی خودش انجام بدهد چیست؟

 

تکرار خطا ، خطایی بزرگتر است

 

این موضوع از آنجایی حائز اهمیت است که عدم توجه به این بحران! و صرف زمان برای مطالعه اشتباهاتی که انسانها برای رسیدن به موفقیت مرتکب شده‌اند، باعث کاهش کیفیت روابط فردی و اجتماعی انسانها در آینده خواهد شد و زندگی معنوی و اجتماعی او را با خطرات جدی رو به رو می‌نماید.

 

امروزه خردمندان جوامع به این باور رسیده‌اند که تامین سعادت و خوشبختی انسان تنها با کمک پیشرفت‌های علمی میسر نبوده و تحقق کامل این هدف تنها به افزایش معنویات در زندگی بستگی دارد. هر چند که خداوند متعال هیچ وقت انسان را در پیمودن راه زندگی در این دنیا تنها نگذاشته و جوامع انسانی را با فرستادن پیامبران و امامان مورد رحمت و هدایت خود قرار داده است.

 

اما تعدادی از انسانها با گمراه کردن دیگران هیچ وقت اجازه ندادند که عظمت الهی هدایت‌گر زندگی انسانهایی باشد که در تلاش برای رسیدن به موفقیت بوده یا هستند و در این بین تنها انسان‌های معدودی توانسته‌اند به نسبت استعداد و دریافت خود به درجه‌ای از کمال برسند.

 

به نظر می‌رسد که قرن بیست و یکم ، قرنی باشد که انسانها در آن گرایش بیشتری در مسیر معنویات و اخلاقیات از خود نشان داده و از معنویت به عنوان آخرین سلاح بشریت برای بازگرداندن انسان به مدار اصلی انسانیت خویش استفاده نمایند. برای روشن‌تر شدن موضوع بیایید نگاهی به تعدادی از اشتباهاتی که انسانها در طول تاریخ برای رسیدن به موفقیت مرتکب شده و می‌شوند داشته باشیم و این گونه تصمیم بگیریم که نه تنها آنها را تکرار نکنیم.

 

خوشبختی به قیمت بدبختی دیگران

 

قرن‌هاست که بشر دچار توهم غم انگیزی در زمینه رسیدن به قدرت شده و همین توهم باعث بروز نبردهای خونین و بی‌عدالتی‌های فراوانی در سراسر جهان شده است. توهم این است که تعدادی از انسانها فکر کرده و می‌کنند که می‌توانند از ضرر و بدبختی دیگران به خوشبختی برسند، به همین دلیل در جست و جوی راه‌هایی برای سوءاستفاده و اغوای دیگران بوده اند. این مشکلی است که هنوز دست از گریبان تعدادی از انسانهای تشنه قدرت و موفقیت برنداشته است.

 

بسیاری از مردم احساس می‌کنند که می‌توانند با خراب کردن دیگران به موفقیت برسند. یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید «دو راه برای داشتن بلندترین ساختمان در شهر وجود دارد. یکی این است که تمام ساختمان‌های بلند شهر را خراب کنی و دوم این است که روی ساختمان خودت کار کنی و آن را بلندتر کنی.» این مطلب دقیقا در مورد مسائل سیاسی ، اقتصادی و زندگی شخصی تک تک انسانها نیز صادق است.

 

نگرانی از مسائلی که خارج از کنترل شماست

 

نگرانی از مسائل خاصی که با گذر زمان حل می‌شود، فقط نیروی انسان را هدر می‌دهد. خداوند گاه معجزات خود را در مکان‌های باور نکردنی و به دست افرادی دور از انتظار و در زمان هایی غیرقابل تصور به انجام می‌رساند. زندگی نیز ما را دقیقا به آن طرف راهنمایی می‌کند، اما از راه‌هایی که انتظارش را نداریم.

 

ظاهرا مردم در دنیای قدیم نیز انرژی فراوانی را صرف نگرانی در مورد اموری می‌کردند که خارج از کنترل آنها بوده است.

 

اول اینکه بی‌معنی است در مورد چیزی نگران باشی که کنترلی بر آن نداری، زیرا اگر تو بر آن کنترلی نداری معنی ندارد که در مورد آن نگران باشی.

 

دوم اینکه این هم بی‌معنی است که در مورد چیزهایی که بر آن کنترل داری نگران باشی، زیرا اگر واقعا کنترل داری نگرانی معنا ندارد.

منبع:فان پاتوق

Akbar Balinparast بازدید : 201 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

در تعریف از مهارت های مقابله ای که یکی از مهارت های اساسی زندگی است، می توان گفت مقابله عبارت است از تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبه رو شدن با فشارهای روانی به منظور تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته می شود و تدابیر مقابله ای افکار و رفتارهایی هستند که پس از روبه رو شدن فرد با رویدادهای استرس زا به کار گرفته می شوند.

 

آنچه تحت عنوان مهارت های مقابله ای مطرح می شود در واقع همان روش های برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه انجام می شود و نتیجه آن حل مشکل و دور ماندن از آسیب های ناشی از بحران های روحی پیش آمده است. در این میان مقابله های ناکارآمد نیز تلاش هایی هستند که اگرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته می شوند ولی نوعا به بدتر شدن اوضاع و پیچیده تر شدن وضعیت منجر می شوند مانند افرادی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی می آورند.

 

در مورد نحوه استفاده نوجوانان از مهارت های مقابله ای اکثر محققان بر این باورند که حوادث استرس زا در زندگی کودکان و نوجوانان تا حد زیادی با مشکلات رفتاری و هیجانی آنها ارتباط دارد و کوشش های نوجوانان برای حل مسائل و مشکلات موجود در زندگی شان با کاهش اثرات منفی ناشی از حوادث استرس زای محیطی مانند مشکلات در روابط بین فردی و مشکلات تحصیلی ارتباط دارد. برای مثال در رابطه با مکانیسم حل مساله در نوجوانان، توانایی در پیدا کردن مجموعه ای از راه حل های گوناگون محتوای اصلی روش مقابله ای حل مساله است و تحقیقات نشان داده که این مساله با سازگاری رفتاری در کودکان و نوجوانان ارتباط زیادی دارد.

 

به این صورت که نوجوانانی که مشکلات رفتاری و هیجانی بیشتری دارند معمولا از راه حل های کمتری استفاده می کنند و برعکس نوجوانانی که مشکلات کمتری دارند معمولا سعی می کنند برای حل مسائل خود به راه حل های بیشتری بیندیشند و از بین آنها بهترین را انتخاب کنند.

 

برای حل تنش های موجود و ارائه راه حل های مناسب ۳ عامل اساسی یعنی فهم و درک موقعیت استرس زا، انجام دادن راهکارهای مناسب و بالاخره توانایی در جهت کنترل هیجانات ناشی از این فشار نقش مهمی را ایفا می کنند. این تقسیم بندی اغلب تحت عنوان کلی مقابله های متمرکز بر هیجان و مقابله های متمرکز بر مساله (مشکل) طبقه بندی می شود.

 

مقابله های متمرکز بر هیجان شامل عملکردهایی همچون درخواست حمایت از دیگران، تلاش فرد برای نگران نبودن و توجه به موضوعات مثبت به منظور کاهش هیجانات منفی ناشی از آن استرس است و مقابله های متمرکز بر مساله شامل جستجوی اطلاعات، جستجوی حمایت اجتماعی و کوشش برای عمل کردن به روش دیگر جهت حل آن مشکل و در نهایت دوری از موقعیت های استرس زاست. در حقیقت افراد با استفاده از روش های مقابله ای هیجان مدار ابتدا بر هیجانات ناشی از یک استرس غلبه می کنند و سپس در شرایط مساعد با استفاده از روش های مقابله ای مساله مدار این مشکلات را از میان برمی دارند.

 

● روش های مقابله ای مناسب

 

۱) روش فعال بر مبنای شناخت مساله: افرادی که این روش را به کار می برند مشکلات را آسان می گیرند، اضطراب کمتری دارند و به همین دلیل نتیجه بهتری نیز می گیرند. این افراد از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند. احساسات خود را براحتی بیان می کنند، از دیگران کمک می خواهند، از ناملایمات درس می گیرند، شوخ طبعی را پیشه می کنند و با حفظ ایمان و اعتماد به نفس احساسات خود را کنترل می کنند.

 

۲) روش خویشتندارانه: افراد در این روش از اعتماد به نفس خوبی برخوردار بوده و سعی می کنند همواره بر احساسات و هیجانات خود مسلط باشند. عجله ای برای مقابله ندارند و خیلی زود، هنگام بروز مساله و مشکل روحیه خود را نمی بازند.

 

۳) روش حمایت جویانه: افرادی که از روش حمایت جویانه استفاده می کنند هنگام مواجهه با مشکل براحتی از دیگران کمک می خواهند، با کسانی که تجربه مشابهی داشته اند مشورت می نمایند و سعی می کنند از حمایت عاطفی، مالی و فکری دوستان و اقوام استفاده کنند.

 

● مقابله های ناکارآمد

 

این دسته از مقابله ها، مجموعه ای از شیوه های مقابله ای را در بر می گیرد که اگرچه برای کاهش موقعیت های فشارزا به کار گرفته می شوند ولی متاسفانه وضع را بدتر می کنند. برخی از این مقابله ها به شرح ذیل هستند:

 

ـ پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوه ای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده، است و با عباراتی از قبیل «ای کاش حقیقت نداشته باشد که» شروع می شود. در این حالت زمان و فرصتی که می توانست برای یافتن راه های جدید مواجهه با واقعیت و مشکل پیش آمده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر می رود.

 

ـ استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرس ها و بحران ها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکن های خواب آور و ضدافسردگی بدون تجویز پزشک استفاده می کنند.

 

ـ تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقعگرایانه ای بر موارد منفی مشکل تاکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی می کند.

 

ـ رفتارهای تکانشی: این دسته از رفتارها به شیوه خاصی از مقابله اطلاق می شود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده یا رخ خواهد داد فورا دست به اقدام و عمل می زند و باعث بدتر شدن وضعیت می شود.

 

ـ عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این نوع مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و متفاوت خود را مشغول می کند و به این وسیله سعی می کند به مساله فکر نکند. (مانند فرار از مساله به صورت خوابیدن یا تماشای تلویزیون)

 

ـ مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونه ای برخورد می کند که انگار مساله ای روی نداده است غافل از این که انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مساله می افزاید و مانع مقابله موثر بعدی می شود.

 

● اضطراب و مهارت های مقابله با آن

 

همه ما در مواقعی از زندگی خود احساس اضطراب می کنیم. اضطراب به گونه ای عمل می کند که بدن را برای دفاع بسیج کرده و به ما دستور می دهد تا مراقب بوده و از خود محافظت کنیم. برخی از عوامل همچون کمال گرایی، نیاز افراطی به مورد تایید قرار گرفتن و نیاز افراطی بر کنترل اغلب زمینه بروز اضطراب را فراهم می سازند.

 

در مورد کمال گرایی می توان گفت افراد هنگامی مضطرب می شوند که بی دلیل توقعات بالایی دارند و زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد مسائل بی اهمیت می کنند.

 

نکته: اکثر محققان بر این باورند که حوادث استرس زا در زندگی کودکان و نوجوانان تا حد زیادی با مشکلات رفتاری و هیجانی آنها ارتباط دارد و کوشش های نوجوانان برای حل مسائل و مشکلات موجود در زندگی شان با کاهش اثرات منفی ناشی از حوادث استرس زای محیطی ارتباط دارد

 

گاه نیز افراد زمانی که احساس ارزشمند بودن خود را براساس نحوه رفتار دیگران می سنجند، دچار اضطراب می شوند. نیاز افراطی برای کنترل نیز اضطراب و نگرانی را برای افراد به همراه دارد چرا که این دسته از افراد هنگامی که کنترل دارند به دلیل آن که نمی دانند که این کنترل داشتن چقدر دوام خواهد داشت، مضطرب می شوند.

 

برای رویارویی با اضطراب ۴ اصل را در نظر داشته باشید:

 

ـ فردی اجتناب کننده نباشید، چرا که اجتناب در کوتاه مدت اضطراب را تخفیف می دهد، اما در درازمدت باعث زیان می شود. مخفی کردن خود از افراد، مکان ها و وظایف اضطراب زا در کوتاه مدت یک عامل تقویتی قوی محسوب می شود، اما به مرور ماندگار خواهند بود.

 

ـ از رویارویی مثبت استفاده کنید، در اینجا ۲ دلیل مناسب برای استفاده از رویارویی مثبت با اضطراب وجود دارد، اول این که رویارویی راهی برای از بین بردن حساسیت شما نسبت به افراد، مکان ها یا وظایفی است که زندگی تان را دشوار می سازند و دوم این که رویارویی مثبت برخود انگاره شما تاثیر می گذارد.

 

ـ تسلط مدار باشید. برای تسلط مدار بودن بایستی یاد بگیرید که توجه تان را بر کاری که پیش رو دارید متمرکز کنید و خود را مجبور کنید از فکر کردن در مورد تردیدهایی که نسبت به خود دارید و همچنین ایده های منفی دیگری که مانع از عملکردتان می شود، دوری کنید.

 

ـ یادداشت برداری کنید، سعی کنید در هنگام کار کردن بر روی اضطراب خود یادداشت بردارید. این کار ایده صحیحی از این که «چه موقع» و «کجا» مضطرب می شوید به شما می دهد و به شما کمک خواهد کرد تا تعیین کنید که کدام یک از مهارت های رویارویی مناسب و کدام یک مناسب نیستند.

 

● خشم و مهارت های مقابله با آن

 

ما انسان ها زمانی خشم خود را نشان می دهیم که در معرض تهدید، ناکامی، آسیب یا ضایع شدن حقمان قرار می گیریم. خشم ممکن است به شکل های مختلفی بروز نماید، اما کنترل آن یکی از ضروریات زندگی ماست. درواقع بسته به ماهیت و باورهایی که اساس خشم را تشکیل می دهند، خشم می تواند مناسب یا نامناسب باشد.

 

برخی تکنیک های مهم مقابله با خشم عبارتند از:

 

ـ تقویت عزت نفس

 

ـ خویشتن پذیری و دگرپذیری

 

ـ کاهش حساسیت

 

ـ عجول نبودن در قضاوت ها

 

ـ بخشش خود و دیگران

 

ـ تغییر محیط

 

ـ پرهیز یا کاهش حسادت

 

می توان گفت، اگر نسبت به افکار و نظریات خود تعصب نشان ندهیم، انعطاف پذیری داشته باشیم و به همیاری و همکاری اهمیت دهیم، هیچ گاه دچار خشم نخواهیم شد. چنانچه برای مشکل پیش آمده سعی کنیم بدون عجله راه حل هایی بیابیم، نظرات خود را روشن بیان کنیم، برای انجام کارهای خود برنامه ریزی نماییم و در صورت نیاز از دوستان و افراد متخصص و مطمئن کمک بگیریم، گرفتار خشم نخواهیم شد.

 

● کمرویی و مهارت های مقابله با آن

 

در تعریف کمرویی می توان گفت کمرویی یعنی دستپاچه شدن در مقابل افراد و احساس ناراحتی کردن در حضور دیگران.

 

علت پیدایش اختلال کمرویی می تواند وراثت، یادگیری از والدین، انتقاد زیاد والدین از کودک، توقع بیش از توان کودک و... باشد. نشانه های کمرویی افراد شامل مهارت های اجتماعی ضعیف، عرق کردن در هنگام صحبت، گوشه گیر بودن، داشتن احساس بی کفایتی، دشواری در صحبت با غریبه ها و شک و تردید داشتن نسبت به توانایی های اجتماعی خود است.

 

● راه های عمومی مقابله با کمرویی

 

▪ از فکر کردن به این مساله که آیا دیگران مرا تحسین یا تایید خواهند کرد، دوری کنید.

 

▪ سعی کنید حالت های اضطراب، تشویش و خود تردیدی را در وجودتان بشناسید و خود را آرام سازید.

 

▪ سعی کنید از ملاقات با افراد جدید هراس نداشته باشید.

 

▪ مهارت های اجتماعی جدیدی را بیاموزید و احساس اطمینان و اعتماد بیشتری کسب نمایید.

 

▪ مهارت های مکالمه ای خود را بهبود بخشید و با ویژگی های مکالمه مطلوب آشنا شوید.

منبع: jamejamonline.ir

Akbar Balinparast بازدید : 100 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

8نوع شخصیت که باید از آنها دوری کرد:همه ما دوست داریم باور کنیم که نزدیکان مان آدم هایی متعادل ، شاد و دارای ذهنی سالم هستند اما بارها پیش آمده که متوجه شدیم واقعیت غیر از این است. تصور کنید یکی از بهترین روزهای زندگی تان را آغاز کرده اید و خدا را برای همه زیبایی ها و نعمت هایش شکر می کنید که ناگهان رویارویی با یکی از آشنایان بلافاصله شما را از عرش به زیر می آورد. حتی اگر انسانی خوشبین و مثبت باشید، در کنار چنین اشخاصی منفی خواهید شد. از بدترین این نوع شخصیت ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 

● خودشیفته ها

 

این افراد شدیدا حس خودبزرگ بینی دارند و چنین می پندارند که دنیا گرد آنها می چرخد. این افراد مانند کنترل گرها موذی و حیله گر نیستند و تا حدی آشکار خواسته های خود را بیان می کنند. گاهی به نظر می رسد باید به آنها گفت: « فقط خودت مهم نیستی که!»

 

این افراد فقط خواسته های خود را در نظر می گیرند و نیازهای شما به باد فراموشی گرفته می شود. در این رابطه شما احساس یاس و سرخوردگی پیدا می کنید. آنها چنان انرژی شما را صرف خواسته ها و امیال خود می کنند که دیگر چیزی برای خودتان باقی نمی ماند.

 

● منفی گراها

 

این دسته قادر به درک خوبی ها و شادی ها نیستند. اگر به آنها بگویید که امروز روز بسیار قشنگی است حتما از اتفاق ناگوار قریب الوقوعی خبر می دهند؛ اگر از موفقیت امتحان میان ترم خود خبر دهید، در مقابل از سختی امتحانات نهایی به شما هشدار می دهند.

 

آنها شادی را نابود می کنند. دید مثبت شما به زندگی جای خود را به بدبینی و منفی بافی می دهد. قبل از آنکه متوجه شوید، منفی گرایی در ذهن و روح شما جایگزین شده و همه شادی ها پشت شیشه های خاکستری پنهان می شود.

 

● افرادی که همیشه در مورد دیگران قضاوت می کنند

 

مواردی که شما زیبا و دلفریب می بینید، به نظر این افراد عجیب و غیرجذاب است. اگر شما نظر جدیدی را جالب بدانید، این افراد آن را به کل اشتباه می شمارند. اگر شما سلیقه دوستی را ستایش کنید، آنها آن را بد یا مایه نگرانی قلمداد می کنند. افراد همیشه قاضی تقریبا مانند منفی گراها هستند. اگر قسمت اعظم وقت خود را با اینگونه افراد بگذرانید، طولی نمی کشد که شما هم یکی از آنها خواهید شد.

 

● خود رای ها

 

تخصص این عده کنترل دیگران به نفع خودشان است؛ و ممکن است چنان مهارتی هم داشته باشند که شما اصلا متوجه کنترل آنها نشوید تا زمانی که دیگر دیر شده است. این افراد نقطه ضعف های شما را پیدا می کنند و از این طریق به خواسته های خود می رسند.

 

این افراد باورها و اعتماد به نفس شما را هدف قرار می دهند. این افراد راهی برای اجبار شما به انجام کاری پیدا می کنند که لزوما انجام نمی دهید و به این ترتیب شما احساس هویت، اولویت های شخصی و توانایی درک واقعیت مساله را ازدست می دهید و به ناگاه دنیا حول محور خواسته ها و اولویت های آنها قرار می گیرد.

 

● همیشه ناامیدها

 

اگر طرح جدید و بکری داشته باشید، همیشه ناامیدها به شما اطمینان می دهند که با شکست روبه رو خواهید شد؛ و زمانی که موفق می شوید، شما را دلتنگ و افسرده می کنند. اگر رویایی در سر داشته باشید، هشدار می دهند که دستیابی به آرزویتان غیرممکن است.

 

این افراد «آنچه هست» را باور دارند و نسبت به «آنچه خواهد شد» مشکوک و ناامید هستند. معاشرت با این افراد موجب می شود خودباوری و اعتماد به نفس خود را به راحتی از دست بدهید. در حالی که پیشرفت و تغییر فقط نتیجه نوآوری و بدعت گذاری است، رویای ناممکن ها و تلاش برای دستیابی به دوردست ها.

 

● آنهایی که نمی توانند صممیمی شوند

 

در کنار این افراد هیچگاه حس صمیمیت و راحتی نخواهید کرد؛ داستانی خنده دار تعریف می کنید اما آنها فقط لبخندی مودبانه تحویل می دهند. در پی بی توجهی آنها، شما غمگین و افسرده می شوید. یکی از مهیج ترین اتفاقاتی را که برایتان پیش آمده تعریف می کنید اما آنها فقط سرسری سر خود را تکان می دهند.

 

روابط این دسته افراد مبتنی بر معیارهای سطحی و بی معنی است. زمانی که شما واقعا به یک دوست نیاز دارید، آنها نیستند. زمانی که نیازمند انتقادی سازنده هستید، از همانی که هستید تعریف می کنند و اگر حمایت بخواهید، شما را محکوم به شکست می دانند.

 

● حرمت شکن ها

 

این افراد در بدترین زمان و به بدترین شکل ممکن حرفی می زنند یا کاری انجام می دهند؛ در یک کلمه حرمت نگاه نمی دارند. شاید این فرد کسی باشد که به او اعتماد کرده بودید اما او از این اعتماد سوءاستفاده کرده ورازتان را برملا می کند. شاید یکی از نزدیکان تان باشد که در کارهایی که به او ارتباط ندارد دخالت می کند، یا شاید همکاری باشد که رفتاری تحقیرآمیز پیشه کرده است.

 

● آنهایی که همیشه متوقع هستند

 

هیچ وقت نمی توان این افراد را راضی و خوشحال نگه داشت. آنها قدر شما را نمی دانند و خواسته هایشان غیرواقعی و نامعمول است؛ همیشه دنبال مقصر جلوه دادن شما هستند و هرگز مسوولیت چیزی را خود قبول نمی کنند.

منبع: سایکولوژی تودی

sharghnewspaper.com

Akbar Balinparast بازدید : 191 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

هر از گاهی روابط میان اعضای خانواده و افراد جامعه به سبب تضاد منافع و یا سوءتفاهم و سوء برداشت، دچار  اختلال می شود. در بسیاری از موارد می توان با پوزش و عذرخواهی، از این بحران به سادگی گذشت و حتی روابط را بیش از پیش استحکام بخشید.

 

با این همه به علل روان شناسی و غیرآن، شرایط به گونه ای رقم می خورد که اشخاص حتی تن به پوزش زبانی نمی دهند و عذرخواهی نمی کنند. این جاست که گره ای که با دست باز می شود، دیگر با دندان نیز باز نخواهد شد. آموزش پوزش خواهی به افراد جامعه به ویژه کودکان در سن جامعه پذیری از اصول تربیت اسلام است.

 

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی سعی کرده تبیین روشنی از مساله ارائه دهد. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

 

هر جامعه ای بر پایه پیوندها و روابط اجتماعی، شکل می گیرد. هرچند که علل و عوامل پیوندها از خویشی گرفته تا منافع پایدار یا زودگذر در نوسان است، ولی همین علل و عوامل موجب می شود تا عناصر گوناگون جامعه به عنوان اعضای آن در کنار هم قرار گیرند.

 

به سخن دیگر، پازل جامعه، ترکیبی از عناصر و افرادی است که گاه تنها در کوچک ترین امور با هم مشترک هستند و همین اشتراک موجب می شود تا در کنار دیگر اعضا و اجزا، جامعه را بسازد. البته هرچه مشترکات میان افراد و اجزا بیش تر باشد، جامعه از استحکام بیش تر و بهتری برخوردار خواهد بود؛ از این رو جوامع ایمانی که از آن به امت یاد می شود به سبب اشتراکات در عقیده و ایمان و نیز عواطف و احساسات دارای استحکام و انسجام بیش تری است.

 

● جامعه ایمانی، گذر تا مرز ایثار

 

دراین جوامع ایمانی، همکاری ها تا مرز همدلی ها و همدردی ها بالا می رود و فراتر از عدالت، احسان است که روابط اجتماعی میان افراد جامعه ایمانی را تنظیم می کند و برادر ایمانی جایگزین عضویت اجتماعی می شود و انسان ها تا حد ایثار و گذشت بالا می روند و از حق عادلانه خویش می گذرند تا دیگر برادران ایمانی از نصیب و بهره ای بیش تر برخوردار شوند؛ زیرا براین باورند که آن چه مصرف می کنند، مصرف شده ولی آن چه بخشیده اند، با افزایشی چند برابر و مضاعف ذخیره شده است، درحالی که از آثار غیرمستقیم ایثار خود نیز در همین دنیا بهره مند می شوند.

 

در جوامع ابتدایی و غیرایمانی، آن چه بیش از پیش به چشم می آید، منافع و مصالح است؛ زیرا افراد جامعه برای منافع و مصالحی در کنار هم گرد آمده اند. لذا در تضاد منافع و مانند آن نیازمند قوانین عقلانی عادلانه ای هستند تا مرزها را مشخص کنند و دست تجاوز به حقوق را قطع نماید و یا دور سازد.

 

شگفت این که حتی در روابط میان همسران نیز این گونه عمل می شود؛ زیرا عقد میان همسران را قراردادی همانند دیگر قراردادهای اجتماعی مانند خرید و فروش می دانند که هرکسی کالایی را می دهد و بهایی می ستاند. این گونه است که حقوق همسران در چارچوب قراردادهایی همانند دیگر قراردادها تعیین و تبیین می شود. هر یک از همسران، در این چارچوب زندگی می کند و حقوق خویش را می طلبد.

 

اما در جوامع ایمانی که بر پایه فطرت بنیان گذاشته شده است، روابط میان افراد جامعه چه رسد به همسران، بر پایه مودت و محبت نهاده شده است و هر یک از افراد جامعه با دیگری، از جایگاه ولایت رفتار می کند. همین ولایت محبت است که انسان ها را تا مرز همدلی بلکه همدردی و ایثار بالا می برد و روابط بر محور احسان فراتر از عدالت و حقوق شکل می گیرد.

 

در میان همسران، این مسئله به مراتب تشدید می شود و آن چه در همه جا دیده می شود، احسان و عفو و ایثار می باشد. ازاین رو کمترین تضاد را می توان در میان همسران یافت؛ زیرا عشق و محبت و مودت است که حاکم بر روح زندگی خانوادگی است و همسران کم ترین توجه را به حقوق خویش دارند؛ زیرا می کوشند تا فراتر از حقوق با یک دیگر تعامل داشته باشند و از روی احسان و محبت و مودت با هم رفتار نمایند.

 

در جامعه ایمانی نیز این گونه عمل می شود. از این رو، کم تر چیزی به نام تضاد منافع و اختلاف در حقوق پیش می آید؛ زیرا هر کسی می کوشد تا با دیگری از روی احسان و ایثار عمل نماید و فراتر از عدالت و حقوق، در حق دیگری نیکی و احسان کند.

 

اگر در جوامع بشری عدالت باید به عنوان کف روابط باشد که تاکنون نبوده، در جوامع ایمانی و امت اسلامی کف روابط باید احسان و سقف آن ایثار و گذشت باشد؛ به گونه ای که دیگران حتی اسیران از دشمنان را بر خود مقدم دارند و در حق ایشان ایثار کنند. خداوند در آیاتی چند، کف روابط میان مومنان را احسان دانسته و اگر بر عدالت تاکید کرده است تنها برای آن است که جامعه در یک فرایندی می بایست از مرز عدالت شروع کند و از آن جایی که بسیاری از مردم حتی تن به احکام عقل و اصول عدالت نمی دهند، بر آن تاکید شده است؛ اما اگر جامعه ایمانی عدالت را به جا آورده و سپس از مقام عقل به مقام دل برسد و احسان و همدلی را کف روابط اجتماعی قرار دهد، آن گاه می توان به مقام ایثاری رسید که حتی خود نمی خورد و به دیگری می دهد. چنان که اهل بیت(ع) در اوج قرار گرفتند و حتی به اسیرانی از دشمنان خود ایثار کردند. خداوند در آیات ۸ و ۹ سوره دهر یا همان انسان درباره ایثارگری اهل بیت(ع) به عنوان سرمشق و الگوی جامعه ایمانی می فرماید: و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا ¤ انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لاشکورا؛ طعام خود را با میل و اشتهایی که بدان دارند (و براساس محبت الهی)، به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند (و می گویند) ما به خاطر خدایمان شما را اطعام می کنیم و از شما پاداشی نمی خواهیم و در انتظار تشکر و سپاسی هم نمی مانیم.

 

خداوند در آیه ۹ سوره حشر نیز وضعیت مومنان را این گونه تشریح و تبیین می کند: و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه ؛ آنان تهیدستان را بر خودشان مقدم می دارند، اگر چه نیاز سخت به آن غذا و یا نعمت داشته باشند.

 

بنابراین، جامعه ایمانی فراتر از عدالت و احسان بر مدار ایثار می گردد؛ هرچند که چنین کاری برای توده های مردم سخت است ولی لازم است که دست کم کف جامعه انسانی یعنی عدالت و کف جامعه ایمانی یعنی احسان را مراعات کنند.

 

اگر در جامعه ایمانی این گونه عمل شود، دیگر جایی برای اختلافات نخواهد ماند و روابط در اوج برادری ایمانی خواهد بود. اما چنان که گفته شد، کم تر کسانی هستند که در مقام ایثار قرار می گیرند و امید است که جامعه ایمانی بر اساس احسان رفتار نماید و از خطا و گناهان افراد جامعه چشم پوشی و گذشت کند و پوزش ایشان را بپذیرد.

 

● عذرخواهی، گامی در مسیر احسان

 

چنان که گفته شد، جامعه ایمانی در اوج خود بر مدار و محور ایثار می گردد، اما از آن جایی که توده های مردم حتی با عدالت خو نگرفته اند چه رسد به احسان و ایثار، لازم است تا در یک فرآیندی از عدالت فراتر آیند و در مقام احسان، زندگی و روابط اجتماعی را سامان دهند.

 

این جاست که هر عضوی از اعضای جامعه ایمانی لازم است تا نسبت به حقوق خود برای افزایش ارتباط اجتماعی گذشت کند و اگر در همه موارد نمی تواند، دست کم در برخی از موارد از در احسان و گذشت وارد شود.

 

بسیار پیش می آید که افراد جامعه به سبب خطا در حکم و یا اشتباه در مقام موضوع شناسی و مقام تطبیق، دچار خطار و اشتباه می شوند و حتی گاه به سبب جهالت و نادانی، گناهی را مرتکب می شوند و در دام ابلیس و شیطان می افتند. در این موارد، عمل به عدالت و حق موجب می شود که کار بر افراد جامعه سخت تر شود، زیرا کینه ها را نیز گاه سبب می شود. در این جاست که احسان و گذشت می تواند، جامعه را به سوی کمال سوق دهد؛ زیرا به جای حکم عقل به حکم دل و عواطف توجه شده و مهر و محبت را اصالت بخشیده و جایگزین خشونت عدالت می کند.

 

البته برای بسیاری از مردم، عذرخواهی سخت است و بدتر این که برای برخی دیگر حتی عذرتراشی و بهانه جویی آسان می باشد. جامعه ایمانی باید به گونه ای تربیت شود که عذرخواهی براساس نیت پاک و خلوص (توبه، آیات ۱۹ تا ۳۹) انجام گیرد و از عذرتراشی بیرون رود؛ زیرا عذرتراشی نه تنها کار را به سامان نمی رساند بلکه سخت تر و بدتر می کند. بنابراین می بایست صادقانه و خالصانه عذر تقصیر آورد و توبه خویش را به نمایش گذاشت و تمرد و طغیان را در نفس و جان خویش توبیخ کرد.

 

البته بهتر است که عذرخواهی و پوزش طلبی پیش از آن که زمان و وقت آن بگذرد انجام گیرد، نه این که آن قدر طول داد که از زمان خود بگذرد و اثر خود را از دست دهد. خداوند در آیات ۳۱ تا ۵۱ سوره قیامت به این نکته توجه می دهد که ارزش عذرخواهی در این است که در زمان خود اتفاق بیفتد و این اندازه طولانی نشود که دیگر ارزش خود را از دست دهد.

 

هر کسی می داند که چه کرده و چگونه به خطا و اشتباه افتاده و یا گناهی مرتکب شده است. پس بهتر است که براساس شناختی که از خود دارد، دست از بهانه تراشی و بهانه جویی بردارد و با پوزش از خدا یا افراد جامعه ای که در حق ایشان ظلم و ستمی روا داشته و حقی را ناحق کرده، خود را در مسیر احسان قرار دهد.

 

هرگاه شخص، عذر بخواهد خود را در معرض احسان الهی و مردم قرار داده است و از برکات احسان خود و جامعه برخوردار و بهره مند می شود.

 

● کاری نکن تا پوزش بخواهی

 

انسان نباید کاری کند که مجبور به عذرخواهی شود. اگر کارهای انسان همواره معروف و خیر و پسندیده باشد، نیازی به عذر و پوزش نیست. اما به هر حال انسان در شرایطی قرار می گیرد که لازم است که عذر بخواهد. در این جاست که پذیرش پوزش از سوی دیگران به عنوان احسان تلقی می شود.

 

البته گاه شرایطی ایجاد می شود که شخص می بایست به صراحت موضع خود را در مسئله بیان کند و عذر خود را اعلام کند. این مسئله به ویژه در مواردی که باید به قطع موقت یا دایم رابطه ای بینجامد لازم و ضروری است تا این قطع رابطه به معنای خروج از دایره ایمان تلقی نگردد و روابط برادری را از میان برندارد و به کینه و دشمنی تبدیل نشود؛ زیرا در برخی از موارد لازم است تا شخصی نوع رابطه خود را با دیگری محدود کرده یا حتی قطع نماید؛ زیرا دلیل قوی تر وجود دارد که اجازه تداوم رابطه را نمی دهد.

 

در داستان خضر(ع) و موسی(ع) این مطلب مورد توجه قرارگرفته است که قطع هرگونه رابطه باید براساس دلیل و عذر مقبولی باشد. از آن جایی که موسی(ع) متعهد شده بود که تا پایان همراهی پرسشی نکند، اما تخلف وی موجب شد تا حضرت خضر(ع) عذر موجهی برای جدایی داشته باشد. (کهف، آیات۶۷و ۸۷)

 

اما اگر این عذرخواهی پس از زمان طولانی اتفاق افتد یا به معنایی عذرتراشی باشد، در این گونه موارد عذر پذیرفته نمی شود (نساء، آیه۷۹) و یا عذر کسانی که تمام زشتی ها را تا جایی که می توانند انجام می دهند و هنگام ناتوانی عذر می تراشند، پذیرفته نخواهد شد. (توبه، آیات ۲۶تا ۶۶ و نیز آیات۲۴و ۳۴ و روم، آیات۷۵ و نیز غافر، آیه۲۵ و قیامت، آیات۳۱تا ۵۱)

 

اما درباره کسانی که می دانید در اثر خطا و اشتباهی گناهی مرتکب شده اند می بایست تا جایی که امکان دارد حتی برای انجام عمل و کارشان توجیهاتی تراشید تا شخص خود را بیابد و از اشتباه خود درس گیرد. امیر مؤمنان علی(ع) در این باره فرمودند: اقبل عذر اخیک، و ان لم یکن له عذر فالتمس له عذرا؛ عذر برای خود را بپذیر، و اگر او عذری نداشت برادر خطای او عذری بتراش. (بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۶۵)

 

البته چنان که گفته شد، انسان باید کاری نکند که مجبور به پوزش باشد. از این رو پیامبر(ص) می فرماید: ایاک و ما تعتذر منه؛ فان فیه الشرک الخفی؛ زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی؛ زیرا در این کار شرک پنهان، است. (بحارالانوار؛ ج۸۷، ص۲۰۰، ح۸۲.) و امیرمؤمنان می فرماید: ایاک و ما تعتذر منه؛ فانه لایعتذر من خیر؛ زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی؛ چرا که از کار خوب پوزش خواهی نمی شود. (بحارالانوار: ج۱۷، ص۳۶۹، ح۹۱)

 

بنابراین بهتر است کاری کرد که نیازمند پوزش نباشد، چرا که عزت آدمی در آن است. امیر مؤمنان می فرماید: الاستغناء عن العذر أعز من الصدق به؛ نیاز نیافتن به پوزش خواهی، عزت بخش تر از پوزش خواهی موجه است. (نهج البلاغه، الحکمه ۹۲۳)

 

از آن حضرت در نامه ای به حارث همدانی آمده است: و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره أو اعتذر منه، و لا تجعل عرضک غرضا لنبال القول؛ بپرهیز از هر کاری که اگر از کننده آن درباره اش بازخواست شود، انکارش کند و یا پوزش خواهد و آبروی خود را آماج تیرهای سخن مردم قرار مده. (نهج البلاغه، نامه۹۶)

 

پذیرش عذر، امری پسندیده است. بنابراین اگر کسی عذر و پوزش خواست باید پوزش وی پذیرفته شود. خداوند در آیه۹۹۱ سوره اعراف به پیامبر(ص) فرمان می دهد که عذر خطاکاران را بپذیرد و آنان را به سبب بدکاری شان مواخذه نکند. (مجمع البیان، ج۳و ۴، ص۷۸۷) زیرا پذیرش عذر مؤمنان معذور، تبلور غفران و رحمت الهی است. (توبه، آیات۶۸ و ۱۹ و نیز نحل، آیات۶۰۱ و ۰۱۱)

 

از امام حسن مجتبی(ص) روایت است که فرمود: در انتقام گرفتن شتاب مکن و راهی برای پوزش خواهی و عفو باقی بگذار.

 

بنابراین، اگر عذری آورد از وی بپذیرید و اگر مؤمن است حتی برای کارش خودتان عذری بتراشید و او را مواخذه نکنید؛ زیرا این گونه احسان و ایثار موجب می شود تا روابط اجتماعی گرم تر و صمیمی تر شود و الفت میان افراد آن افزایش یابد و کینه ها و دشمنی ها به صلح و صفا و مهر و محبت تبدیل گردد.

 

از آن جایی که هر انسانی سلیقه خاص و شیوه تفکر ویژه ای برای خود دارد، گاه این اختلاف سلایق و علایق و شیوه های تفکر و روش های ارتباط سبب درگیری می شود. پیدایش این مسائل در روابط اجتماعی، گریزناپذیر است، ولی آنچه مهم است شیوه صحیح برخورد با اختلاف هاست. در این مواقع هر یک از افراد جامعه وظایفی بر عهده دارند. اولین وظیفه هر انسان مؤمن در جامعه ایمانی این است که تحمل اشتباه دوستان را داشته باشد. حضرت علی(ع) می فرماید: لغزش دوستت را تحمل نما برای زمانی که می خواهی دشمنت را متقاعد کنی.»

منبع:kayhannews.ir

Akbar Balinparast بازدید : 130 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

روانشناسان در یك آزمایش جدید نشان داده‌اند كه توانایی صحبت كردن به بیش از یك زبان، ‌قدرت مغز و تیزهوشی را افزایش می‌دهد.

 

این آزمایشات تایید می‌كند كسانی كه به بیش از یك زبان تسلط دارند در انجام چندین پروژه مختلف و چند كار به طور همزمان تواناتر هستند.

 

دكتر جودیت كرول، استاد برجسته روانشناسی در پن استیت در این باره متذكر شد كه تسلط به دو زبان در واقع مزیت‌های ذهنی و ادراكی برای فرد دارد و برای سلامت مغز مفید است تا جایی كه حتی می‌تواند احتمال ابتلا به آلزایمر را كاهش داده و به تعویق بیندازد.

 

به گفته روانشناسان، فردی كه به دو زبان حرف می‌زند به هنگام استفاده از هر كدام از زبان‌ها، تلاش‌ها و كشمكش‌های ذهنی انجام می‌دهد كه حاصل این كشمكش‌ها، افزایش مهارتهای ذهنی و روانی است. در نهایت تقویت مهارت‌های ذهنی به این شیوه موجب می‌شود كه مغز در برابر مشكلات ناشی از افزایش سن مثل زوال عقل و آلزایمر، مصونیت بیشتری پیدا كند.

این مطالعه در نشست سالانه انجمن پیشرفت علوم آمریكا در واشنگتن منتشر شده است.

منبع:salamatnews.com

Akbar Balinparast بازدید : 184 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

اغلب نوجوانان پیش از شروع بلوغ مطیع و دارای رابطه عاطفی قوی با افراد خانواده و والدینشان هستند. چنین رابطه‌ای آنان را قابل كنترل و سازگار می‌كند، اما با شروع بلوغ جسمی روابط آنان با خانواده، محیط، مربیان مدرسه و افراد جامعه دستخوش تغییر می‌شود و گویا به موجودی دیگر تبدیل می‌گردند.

 

بلوغ جسمی كه با تحول در رفتارها، نیازهای عاطفی، هیجانات درونی و روحیه اجتماعی نوجوان همراه است، تضادها و تعارض‌ها را در روابط وی با محیط و سایرین اجتناب‌ناپذیر می‌كند. بالطبع چنین تعارض‌هایی كه به اشكال مختلف پدیدار می‌شوند، از طبیعت بلوغ و دوران آخر نوجوانی ناشی می‌شود اما باید هدایت و كنترل شود وگرنه می‌تواند مخرب باشد. رفتارهای منفی نزد نوجوانان در علم روان شناسی به ناسازگاری تعبیر می‌شود كه ادامه و تعمیق آن در رفتارهای فردی و جمعی می‌تواند زنگ خطری برای رندشد شخصیتی و ویژگی‌های رفتاری وی در بزرگسالی باشد.

 

ناسازگاری در مفهوم دقیق كلمه از ضعف نوجوان در تطبیق با شرایط محیطی و واقعیت‌های زندگی حكایت دارد و در صورتی كه از حد بگذرد و درمان نشود، سلامت شخصیت نوجوان در زندگی آینده‌اش را به خطر می‌اندازد. بزهكاری، گرایش به مفاسد اخلاقی و اجتماعی، اعتیاد و توسل به مصرف آرامبخش‌ها و الكل، پرخاشگری، انزوا و مردم‌گریزی، ضد اجتماعی بودن و... تنها بخشی از آسیب‌های ناسازگاری حاد در نوجوانی محسوب می‌شود. نكته مهم، نقش رفتار والدین در ناسازگاری نوجوان است. فرزندان تا حدودی آینه رفتارهای والدین هستند، ریشه‌های ناسازگاری نوجوان را باید در نوع و ماهیت رفتار والدین وی جستجو كرد. رفتار والدین به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مولد انواع ناسازگاری در رفتار نوجوانان بویژه در دوران بلوغ و شروع مرحله عملی اجتماعی شدن است. اگر فرزند نوجوانی دارید كه از ناسازگاری وی به ستوه آمده‌اید رفتارهای خود را تغییر دهید و كلیدهای طلایی رفتار با نوجوان را از یاد نبرید.

 

با نوجوان خود، دوست باشید. هیجانات درونی مختص سن نوجوان و دوران بلوغ، وی را نیازمند محبت و حمایت عاطفی می‌كند. اگرچه ممكن است این نیاز را به صورت مستقیم مطرح نكند و اصلا آشكار نسازد.

 

از تحكم بپرهیزید. نوجوان احتیاج دارد كه برای آنچه به وی امر و نهی می‌شود متقاعد شود یا حداقل دلیل خواسته‌های والدین را بداند. هر چند آن را دقیقا درك نكند. تحكم بی‌منطق برای نوجوان حتی اگر پذیرفته شود در جایی دیگر رفتار تهاجمی وی را در پی خواهد داشت.

 

شرایط ویژه نوجوان را درك كنید. نوجوانی از نظر جسمی، روانی و عاطفی موقعیت پیچیده‌ای ایجاد می‌كند. نمی‌توان رفتارهای كودكان یا بزرگسالان را از نوجوان انتظار داشت. مهم این است كه او به تدریج و طی مراحل رشد بداند در بزرگسالی باید چه رفتاری داشته باشد وگرنه بزرگسالانی هستند كه در موقعیت‌هایی از زندگی مانند كودكان رفتار می‌كنند!

 

اخلاق‌های ویژه نوجوانی را به ذات او نسبت ندهید. پرخاشگری، لجبازی، عصیانگری، صحبت‌های ممنوعه! و رفتارهای هیجانی را از وی بپذیرید و هرگز از عباراتی نظیر «تو ذاتت خراب است»، «تو بی‌شخصیت هستی» و... استفاده نكنید. تخریب شخصیت نوجوان، ظلم در حق آینده وی است.

 

گوش شنوا داشته باشید. دنیای كوچك و سردرگم نوجوان حرف‌های بسیاری برای گفتن در ذهن او انبار می‌كند و صحبت كردن با والدین درباره آنچه ناراحت‌كننده، نفرت‌انگیز، ترسناك، شگفت‌آور و... است در نوجوان نوعی واكنش دفاعی برای هضم كردن و فراموش كردن وقایع است.

 

پیگیر فعالیت‌های درسی وی باشید. حتی اگر نمی‌توانید در درس‌ها به نوجوان كمكی كنید با حرف و رفتار به وی نشان دهید كه پیگیر مسائل تحصیلش هستید. نوجوانان به این اهمیت دادن‌ها واكنش نشان می‌دهند و نوعی تعهد تحصیلی در خود احساس می‌كنند.

 

با نوجوان خود، صحبت كنید. حرف‌های روزمره گرهی از كار نوجوانان باز نمی‌كند. آنها نیاز دارند كه با والدینشان به صورت مشخص و مستقیم درباره مسائل مختلف صحبت كنند.

 

هنگامی كه در گفت‌وگو باز شود خواهید فهمید كه وی چقدر مسائل برای بازگو كردن دارد، چه اندازه محتاج مشاوره شماست و این نوع رابطه چقدر می‌تواند گره‌گشا و آرامش‌بخش باشد. نوجوانان بویژه درباره مسائل جنسی و تغییرات بدنشان خواهان اطلاعات هستند و اگر چنین نباشد حتما نوعی مشكل پزشكی یا روانی وجود دارد كه باید با مشاوره متخصصان برطرف شود.

 

آنان این اطلاعات را به هر طریق ممكن به دست خواهند آورد اما تنها والدین می‌توانند اطلاعاتی درست و اطمینان‌بخش به نوجوانان بدهند. متاسفانه بهداشت بلوغ در مدارس نادیده گرفته می‌شود و در این باره نقش والدین حیاتی و تعیین‌كننده است.

 

فضائل اخلاقی را در آنان پرورش دهید. خمیره شخصیت فرد در نوجوانی شكل می‌گیرد و بعید است كسی كه در این دوران به آدابی نظیر رعایت حال دیگران، زور نگفتن، پاكدستی، قانون‌مداری، اخلاق‌گرایی و... مودب نشوند در آینده چنین صفاتی را از خود نشان دهند. لازم هم نیست خودتان در این حوزه‌ها كارنامه درخشانی داشته باشید. به قول حكما انسان آنچه نیست كه می‌تواند، آنچه است كه می‌خواهد.

 

استقلال شخصیت وی را محدود نكنید. اجازه دهید نوجوان آنچه باشد كه واقعا هست نه آنچه شما می‌خواهید از وی بسازید. به جای این كار شخصیت مستقل و توانمند خود را ارتقا دهید تا الگویی مناسب برای وی باشید.

 

نوجوان را از افراط و تفریط برحذر دارید. بی‌توجهی به زمانی كه برای خواندن درس‌ها لازم است، همه چیز را فدای بازی با دوستان كردن، پرداختن طولانی به بازی‌های مجازی، شب‌بیداری، پرخوری بویژه مصرف تنقلات و ... رفتارهایی هستند كه نوجوان بنا به ویژگی‌های سنی به آنها گرایش دارد. كنترل دوستانه و منطقی والدین می‌تواند تعادل را در رفتارهای نوجوان حفظ كند.

 

منطقی برخورد كنید . امیرالمومنین می‌فرمایند: آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نكنید چرا كه آنان برای روزگاری غیر روزگار شما آفریده شده‌اند. به فرزندتان اجازه دهید خود هنگام بزرگسالی و كاملا آزادانه روش زندگی‌اش را برگزیند.

 

در دنیای امروز بسیاری از سنت‌ها و آداب قومی كه ریشه در نیازها و تصورات گذشتگان دارند، محكوم به فنا هستند، هرچند ارزشمند و بی‌بدیل به نظر برسند. دیگر این كه همان روشی را برای تربیت نوجوان به كار نگیرید كه پدرانتان برای شما به كار برده‌اند.

 

درباره او و دوستانش ، قضاوت و فحاشی نكنید. مسخره كردن، دست انداختن و تحقیر نوجوان عقده‌های روحی مختلفی برای وی پدید می‌آورد كه روزی به بدترین شكل آشكار خواهد شد.

 

نوجوان در لحظه نمی‌تواند بپذیرد كه درباره فلان كار یا فلان شخص اشتباه می‌كند و نیازمند گذشت زمان است. زبان تند، تیغی است كه بر احساس او كشیده می‌شود.

 

تنبیه بدنی را به هر شكل و شدتی ترك كنید. اگر شما در ترك چنین شیوه‌ای ضعیف باشید، فرزندی ضعیف تربیت خواهید كرد كه یا آسیب‌پذیر خواهد بود یا آسیب‌رسان.

منبع: jamejamonline.ir

Akbar Balinparast بازدید : 200 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

آیا دنیای موفقیت فقط به افراد برون‌گرا اختصاص دارد؟ مطمئناً خیر. درواقع، برون‌گراترین افراد معمولاً در خطر عدم آگاهی از آنچه که بر اطرافیانشان می‌گذرد هستند. افراد برون‌گرا و خودخواه، به حرف‌های هیچ‌کس گوش نمی‌دهند مگراینکه از آنها تعریف و تمجید کند یا ضمیرشان را ارضاء کنند. به‌همین‌خاطر احتمال موفقیت آنها کم است چراکه توانایی کسب علم آنها به‌ویژه درمورد اطرافیانشان محدود است. واقعیت امر این است که غلبه بر کم‌رویی بسیار راحت‌‌تر از برون‌گرا بودن با ضمیری خودستا و گمراه است.

 

از طرف‌ دیگر افراد خجالتی خیلی آرام با یک مشاهده ساده که خارج از درک فرد برو‌گرایی است که مسحور نفس خود می‌باشد، دستاورد شگرفی کسب می‌کند. البته در شرایط ایدآل فرد موفق باید بتواند برحسب شرایط و نیاز، هم درون‌گرا و هم برون‌گرا باشد. یک فرد برون‌گرای قدرتمند که می‌داند چه زمان باید گوش کند و چه زمان حرف بزند، و چطور از فرد ساکت کنارش چیز یاد بگیرد، در هر چه که بخواهد موفق خواهد شد. اگر کمی محجوبیت به شخصیتش اضافه کند فردی خواهد بود که نیاز به اثبات هیچ‌چیز ندارد چون خودبه‌خود موفقیت را به سمت خودش خواهد کشاند.

 

افراد خجالتی هم می‌توانند در زمینه موردنظرشان موفق شوند و در بسیاری زمینه‌ها از افراد برون‌گرا پیش بیفتند.

 

 

اگر فردی درون‌گرا یا کم‌رو هستید، به سمت موفقیت پیش بروید

 

درست است که کم‌رویی و خجالتی بودن موجب عقب ماندن فرد می‌شود. منظور من خجالتی بودن واقعی است نه کسی که فقط شخصیت آرامی دارد. اینکه کسی آرام و کم‌حرف باشد به این معنی نیست که خجالتی است. البته ممکن هم هست که اینطور باشد اما ممکن هم هست که آن فرد درحال گوش دادن یا نگاه کردن به شما باشد چون هنوز به شما یا کسی دیگر در جمع اطمینان ندارد. شاید هم فردی برون‌گرا و اجتماعی باشد اما در این جمع خاص ساکت است.

 

این را از تجربه شخصی‌ام می‌گویم چون خود من می‌توانم کاملاً درون‌گرا و ساکت باشم و گاهی هم اگر موقعیت اقتضاء کند برون‌گرا، اجتماعی و بسیار خوش‌ مشرب شوم. در مورد من، چون آدم‌ها، طبیعت و بقیه چیزهای اطرافم را دوست دارم، دوست دارم نگاه کنم و یاد بگیرم. اما به‌‌خاطر خجالتی بودنم سالها پیش به‌عنوان مدیر پروژه انتخاب نشدم، از مسابقات ورزشی و اجتماعی باخبر نشدم و باز هم به همین دلیل نمی‌توانستم به دختر مورد علاقه ام نزدیک شوم.

 

وقتی با کسی آشنا می‌شدم، آنها سریع درموردم نتیجه‌گیری می‌کردند که چون معمولاً ساکت و آرام هستم، پس فردی خجالتیم. اشتباه می‌کردند اما ممکن است در برخی موارد هم حق با آنها باشد.

 

یک چیزی که از آن تجربیات یاد گرفتم این بود که آنهایی که بیشتر نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند و کمتر حرف می‌زنند می‌توانند صاحب مقام‌ و قدرت شوند. این یعنی حتی کسی که واقعاً خجالتی است، آنهایی که زود از خجالت قرمز می‌شوند و درجمع اصلاً حرف نمی‌زنند، می‌توانند در هر چه که بخواهند افرادی قدرتمند شوند. یادتان باشد، توانا بود هر که دانا بود و فرد درون‌گرای خجالتی خیلی بهتر از فرد برون‌گرا می‌تواند کسب علم و دانش کند.

 

نظر عموم است که افراد خجالتی خیلی درمورد شخصیت انسان می‌دانند، گرچه شهامت این را ندارند که با افراد زیادی ارتباط برقرار کنند. حتی اگر این افراد خیلی خجالتی کمی زندگی اجتماعی داشته باشند، می‌توانند مدیران بخش منابع انسانی و روانشناسانی فوق‌العاده شوند فقط به این خاطر که خیلی بهتر از افراد برون‌گرا می‌توانند انسان‌ها را تحلیل کنند. همچنین می‌توانند کارهایی را انتخاب کنند که نیاز به روابط‌عمومی زیاد دارد چون نیاز دارند به خودشان ثابت کنند که می‌توانند آنکار را انجام دهند.

 

افراد درون‌گرا می‌توانند توجه فوق‌العاده‌ای به یادگیری نشان دهند و چون شنونده‌هایی عالی هستند می‌توانند خیلی به دیگران کمک کنند. به مرور زمان، مردم خیلی بیشتر از افراد برون‌گرا که کاری نمی‌کنند جز خودستایی، به آنها احترام می‌گذارند.

 

تنها چیزی که این افراد به آن نیاز دارند کمی جرات و شهامت برای برداشتن قدم اول است و وقتی این قدم را برداشتند، همه دانشی که طی سالها کسب کرده‌اند به آنها در پیش رفتن در مسیری که انتخاب کرده‌اند کمک خواهد کرد.

منبع: mardoman.net

Akbar Balinparast بازدید : 124 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

▪ مدیتیشن روشی است که به ذهن آموزش می دهد تا بتواند روی یک شی ء ساده تمرکز کند.

 

اغلب ما متوجه نمی شویم که اضطراب تمام وجود ما را در بر گرفته و ممکن است بدون اینکه بدانیم اخمی روی پیشانی مان نقش بسته یا در حالی که به آرواره هایمان فشار می آوریم وارد محل کار می شویم. باید لحظه ای بایستیم ، نگاهی به سراپای خود بیاندازیم، قدری فکر کنیم و اضطراب را از بدن خود بیرون کنیم بهتر است در طول روز چند بار این کار را انجام دهیم.

 

با این کار برای مدتی به ذهن خود استراحت داده تا بدین وسیله از فکر کردن در مورد مشکلات و نگرانی ها رها شود. در این رابطه می توانید به روی یک شیء یا یک رنگ ساده، گل یا نحوه تنفس خود تمرکز کنید.

 

▪ هنگامیکه در یک فروشگاه یا در صف بانک، در پشت ترافیک چراغ قرمز و یا منتظر آسانسور هستید، مثلا به جای شکایت کردن از سنگینی ترافیک و افزایش اضطراب خود با تمرکز بر روی تنفس و دم و بازدم خود به ذهنتان استراحت دهید و نگرانی ها را از خود دور کنید.

 

▪ یک صحنه دلنشین که می تواند موضوع مدیتیشنی خوبی باشد همانند نیلوفر آبی، رنگین کمان و یا آبشار را تصورکرده و بر روی آن تمرکز کنید.

 

▪ در وقت استراحت ناهار جای خواندن روزنامه و یا به هنگام بیکار نشستن، ۱۵ دقیقه مدیتیشن کنید.

 

▪ اجازه ندهید استرس ها هر روز بیشتر انباشته شوند و از روزی به روز بعد انتقال یابند. در پایان هر روز و یا آغاز روز بعد، زمانی را برای مدیتیشن اختصاص دهید تا اضطرابی را که در طول روز با آن مواجه بودید از میان برود.

 

▪ بهتر است به صورت گروهی مدیتیشن کنید زیرا مدیتیشن گروهی ساده تر است و در این حالت کمتر عوامل خارجی مزاحم شما می شود (مانند زنگ تلفن خانه).

 

▪ یکی از مزایای مدیتیشن افزایش آگاهی از آن چیزی است که در درون شما می گذرد. می توانید افکار منفی که در سر دارید و یا نگرانی ها و شک و تردیدی که ساخته ذهن خودتان است را شناخته و به وسیله مدیتیشن می آموزید که آنها را باور نکرده و از خود دور کنید.

 

▪ فراگیری نحوه مدیتیش کردن زمان می برد و اگر این کار به نظرتان خسته کننده و سخت بود از آن منصرف نشوید. اغلب مردم بعد از دوره کوتاهی از عدم توانایی خود برای ادامه مدیتیشن صحبت می کنند ولی آیا شما می توانید با یک جلسه تمرین سونات بتهوون را با پیانو بنوازید؟

 

▪ در خانه محل مشخصی را برای این کار انتخاب کنید و به افراد خانواده متذکر شوید تا به هنگام مدیتیشن در این محل مزاحم شما نشوند.

منبع : زن روز

Akbar Balinparast بازدید : 221 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

آیا دنیای موفقیت فقط به افراد برون‌گرا اختصاص دارد؟ مطمئناً خیر. درواقع، برون‌گراترین افراد معمولاً در خطر عدم آگاهی از آنچه که بر اطرافیانشان می‌گذرد هستند. افراد برون‌گرا و خودخواه، به حرف‌های هیچ‌کس گوش نمی‌دهند مگراینکه از آنها تعریف و تمجید کند یا ضمیرشان را ارضاء کنند. به‌همین‌خاطر احتمال موفقیت آنها کم است چراکه توانایی کسب علم آنها به‌ویژه درمورد اطرافیانشان محدود است. واقعیت امر این است که غلبه بر کم‌رویی بسیار راحت‌‌تر از برون‌گرا بودن با ضمیری خودستا و گمراه است.

 

از طرف‌ دیگر افراد خجالتی خیلی آرام با یک مشاهده ساده که خارج از درک فرد برو‌گرایی است که مسحور نفس خود می‌باشد، دستاورد شگرفی کسب می‌کند. البته در شرایط ایدآل فرد موفق باید بتواند برحسب شرایط و نیاز، هم درون‌گرا و هم برون‌گرا باشد. یک فرد برون‌گرای قدرتمند که می‌داند چه زمان باید گوش کند و چه زمان حرف بزند، و چطور از فرد ساکت کنارش چیز یاد بگیرد، در هر چه که بخواهد موفق خواهد شد. اگر کمی محجوبیت به شخصیتش اضافه کند فردی خواهد بود که نیاز به اثبات هیچ‌چیز ندارد چون خودبه‌خود موفقیت را به سمت خودش خواهد کشاند.

 

افراد خجالتی هم می‌توانند در زمینه موردنظرشان موفق شوند و در بسیاری زمینه‌ها از افراد برون‌گرا پیش بیفتند.

 

 

اگر فردی درون‌گرا یا کم‌رو هستید، به سمت موفقیت پیش بروید

 

درست است که کم‌رویی و خجالتی بودن موجب عقب ماندن فرد می‌شود. منظور من خجالتی بودن واقعی است نه کسی که فقط شخصیت آرامی دارد. اینکه کسی آرام و کم‌حرف باشد به این معنی نیست که خجالتی است. البته ممکن هم هست که اینطور باشد اما ممکن هم هست که آن فرد درحال گوش دادن یا نگاه کردن به شما باشد چون هنوز به شما یا کسی دیگر در جمع اطمینان ندارد. شاید هم فردی برون‌گرا و اجتماعی باشد اما در این جمع خاص ساکت است.

 

این را از تجربه شخصی‌ام می‌گویم چون خود من می‌توانم کاملاً درون‌گرا و ساکت باشم و گاهی هم اگر موقعیت اقتضاء کند برون‌گرا، اجتماعی و بسیار خوش‌ مشرب شوم. در مورد من، چون آدم‌ها، طبیعت و بقیه چیزهای اطرافم را دوست دارم، دوست دارم نگاه کنم و یاد بگیرم. اما به‌‌خاطر خجالتی بودنم سالها پیش به‌عنوان مدیر پروژه انتخاب نشدم، از مسابقات ورزشی و اجتماعی باخبر نشدم و باز هم به همین دلیل نمی‌توانستم به دختر مورد علاقه ام نزدیک شوم.

 

وقتی با کسی آشنا می‌شدم، آنها سریع درموردم نتیجه‌گیری می‌کردند که چون معمولاً ساکت و آرام هستم، پس فردی خجالتیم. اشتباه می‌کردند اما ممکن است در برخی موارد هم حق با آنها باشد.

 

یک چیزی که از آن تجربیات یاد گرفتم این بود که آنهایی که بیشتر نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند و کمتر حرف می‌زنند می‌توانند صاحب مقام‌ و قدرت شوند. این یعنی حتی کسی که واقعاً خجالتی است، آنهایی که زود از خجالت قرمز می‌شوند و درجمع اصلاً حرف نمی‌زنند، می‌توانند در هر چه که بخواهند افرادی قدرتمند شوند. یادتان باشد، توانا بود هر که دانا بود و فرد درون‌گرای خجالتی خیلی بهتر از فرد برون‌گرا می‌تواند کسب علم و دانش کند.

 

نظر عموم است که افراد خجالتی خیلی درمورد شخصیت انسان می‌دانند، گرچه شهامت این را ندارند که با افراد زیادی ارتباط برقرار کنند. حتی اگر این افراد خیلی خجالتی کمی زندگی اجتماعی داشته باشند، می‌توانند مدیران بخش منابع انسانی و روانشناسانی فوق‌العاده شوند فقط به این خاطر که خیلی بهتر از افراد برون‌گرا می‌توانند انسان‌ها را تحلیل کنند. همچنین می‌توانند کارهایی را انتخاب کنند که نیاز به روابط‌عمومی زیاد دارد چون نیاز دارند به خودشان ثابت کنند که می‌توانند آنکار را انجام دهند.

 

افراد درون‌گرا می‌توانند توجه فوق‌العاده‌ای به یادگیری نشان دهند و چون شنونده‌هایی عالی هستند می‌توانند خیلی به دیگران کمک کنند. به مرور زمان، مردم خیلی بیشتر از افراد برون‌گرا که کاری نمی‌کنند جز خودستایی، به آنها احترام می‌گذارند.

 

تنها چیزی که این افراد به آن نیاز دارند کمی جرات و شهامت برای برداشتن قدم اول است و وقتی این قدم را برداشتند، همه دانشی که طی سالها کسب کرده‌اند به آنها در پیش رفتن در مسیری که انتخاب کرده‌اند کمک خواهد کرد.

منبع: mardoman.net

Akbar Balinparast بازدید : 167 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

آیا دنیای موفقیت فقط به افراد برون‌گرا اختصاص دارد؟ مطمئناً خیر. درواقع، برون‌گراترین افراد معمولاً در خطر عدم آگاهی از آنچه که بر اطرافیانشان می‌گذرد هستند. افراد برون‌گرا و خودخواه، به حرف‌های هیچ‌کس گوش نمی‌دهند مگراینکه از آنها تعریف و تمجید کند یا ضمیرشان را ارضاء کنند. به‌همین‌خاطر احتمال موفقیت آنها کم است چراکه توانایی کسب علم آنها به‌ویژه درمورد اطرافیانشان محدود است. واقعیت امر این است که غلبه بر کم‌رویی بسیار راحت‌‌تر از برون‌گرا بودن با ضمیری خودستا و گمراه است.

 

از طرف‌ دیگر افراد خجالتی خیلی آرام با یک مشاهده ساده که خارج از درک فرد برو‌گرایی است که مسحور نفس خود می‌باشد، دستاورد شگرفی کسب می‌کند. البته در شرایط ایدآل فرد موفق باید بتواند برحسب شرایط و نیاز، هم درون‌گرا و هم برون‌گرا باشد. یک فرد برون‌گرای قدرتمند که می‌داند چه زمان باید گوش کند و چه زمان حرف بزند، و چطور از فرد ساکت کنارش چیز یاد بگیرد، در هر چه که بخواهد موفق خواهد شد. اگر کمی محجوبیت به شخصیتش اضافه کند فردی خواهد بود که نیاز به اثبات هیچ‌چیز ندارد چون خودبه‌خود موفقیت را به سمت خودش خواهد کشاند.

 

افراد خجالتی هم می‌توانند در زمینه موردنظرشان موفق شوند و در بسیاری زمینه‌ها از افراد برون‌گرا پیش بیفتند.

 

 

اگر فردی درون‌گرا یا کم‌رو هستید، به سمت موفقیت پیش بروید

 

درست است که کم‌رویی و خجالتی بودن موجب عقب ماندن فرد می‌شود. منظور من خجالتی بودن واقعی است نه کسی که فقط شخصیت آرامی دارد. اینکه کسی آرام و کم‌حرف باشد به این معنی نیست که خجالتی است. البته ممکن هم هست که اینطور باشد اما ممکن هم هست که آن فرد درحال گوش دادن یا نگاه کردن به شما باشد چون هنوز به شما یا کسی دیگر در جمع اطمینان ندارد. شاید هم فردی برون‌گرا و اجتماعی باشد اما در این جمع خاص ساکت است.

 

این را از تجربه شخصی‌ام می‌گویم چون خود من می‌توانم کاملاً درون‌گرا و ساکت باشم و گاهی هم اگر موقعیت اقتضاء کند برون‌گرا، اجتماعی و بسیار خوش‌ مشرب شوم. در مورد من، چون آدم‌ها، طبیعت و بقیه چیزهای اطرافم را دوست دارم، دوست دارم نگاه کنم و یاد بگیرم. اما به‌‌خاطر خجالتی بودنم سالها پیش به‌عنوان مدیر پروژه انتخاب نشدم، از مسابقات ورزشی و اجتماعی باخبر نشدم و باز هم به همین دلیل نمی‌توانستم به دختر مورد علاقه ام نزدیک شوم.

 

وقتی با کسی آشنا می‌شدم، آنها سریع درموردم نتیجه‌گیری می‌کردند که چون معمولاً ساکت و آرام هستم، پس فردی خجالتیم. اشتباه می‌کردند اما ممکن است در برخی موارد هم حق با آنها باشد.

 

یک چیزی که از آن تجربیات یاد گرفتم این بود که آنهایی که بیشتر نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند و کمتر حرف می‌زنند می‌توانند صاحب مقام‌ و قدرت شوند. این یعنی حتی کسی که واقعاً خجالتی است، آنهایی که زود از خجالت قرمز می‌شوند و درجمع اصلاً حرف نمی‌زنند، می‌توانند در هر چه که بخواهند افرادی قدرتمند شوند. یادتان باشد، توانا بود هر که دانا بود و فرد درون‌گرای خجالتی خیلی بهتر از فرد برون‌گرا می‌تواند کسب علم و دانش کند.

 

نظر عموم است که افراد خجالتی خیلی درمورد شخصیت انسان می‌دانند، گرچه شهامت این را ندارند که با افراد زیادی ارتباط برقرار کنند. حتی اگر این افراد خیلی خجالتی کمی زندگی اجتماعی داشته باشند، می‌توانند مدیران بخش منابع انسانی و روانشناسانی فوق‌العاده شوند فقط به این خاطر که خیلی بهتر از افراد برون‌گرا می‌توانند انسان‌ها را تحلیل کنند. همچنین می‌توانند کارهایی را انتخاب کنند که نیاز به روابط‌عمومی زیاد دارد چون نیاز دارند به خودشان ثابت کنند که می‌توانند آنکار را انجام دهند.

 

افراد درون‌گرا می‌توانند توجه فوق‌العاده‌ای به یادگیری نشان دهند و چون شنونده‌هایی عالی هستند می‌توانند خیلی به دیگران کمک کنند. به مرور زمان، مردم خیلی بیشتر از افراد برون‌گرا که کاری نمی‌کنند جز خودستایی، به آنها احترام می‌گذارند.

 

تنها چیزی که این افراد به آن نیاز دارند کمی جرات و شهامت برای برداشتن قدم اول است و وقتی این قدم را برداشتند، همه دانشی که طی سالها کسب کرده‌اند به آنها در پیش رفتن در مسیری که انتخاب کرده‌اند کمک خواهد کرد.

منبع: mardoman.net

Akbar Balinparast بازدید : 152 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

آیا تا به حال برای شما پیش آمده؟ روزهایی که با افکاری مثبت و امیدوارانه سر از بالش بر میدارید تا شب انگیزه مثبت تری برای کار دارید و نحوه برخوردتان با وقایع محیطی مثبت تر می شود؟ در این روزهای خیلی در پی آن نیستید که از اتفاق های مختلف بهانه گیری کنید و عیب های خود و دیگران را مورد ارزیابی قرار دهید و...

 

و احتمالا عکس آن را هم تجربه کرده اید. صبح با بی حوصلگی از خواب بیدار می شوید .و با حالتی عبوس برای بیرون رفتن آماده می شوید و اتفاقا در راه و در محل کارتان با رخداد های نه چندان خوشایند هم روبرو می شوید . با خود می گویید از همان اول صبح مشخص بود که امروز روز نحسی است!!!!

 

خیر . چنین نیست. نامیمونی یک روز به دست افکار ماست. ما هستیم که می توانیم آغازی مبارک بیافرینیم و یا با روی آوردن به افکار منفی شروعی دلگیر و ناامیدانه را رقم بزنیم.

 

در این مقاله می خواهیم شما را با افکار و عملکردهایی آشنا کنیم که می تواند بازخوردهای منفی و و یا مثبتی را برای خود شما داشته باشد و در مجموع بر کل زندگیتان آثار خوب یا بدی را بگذارد .

 

الفبــــای زنــــدگی با استفاده از حروف فارسی الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها، ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم، پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات، ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

 

اگر به دیگری نفرت بورزید با حلقه هایی کیهانی به او متصل می شوید و به بند او در می آیید. به هر چه نفرت بورزید با طوقی کیهانی به بند و اسارتش در می آیید اگر در تمام دنیا یک نفر باشد که به راستی از او خوشتان نمی آید همانا او کسی است که با حلقه ای محکم تر از فولاد خود را به او وصل کرده اید. (کاترین پاندر)

 

هرگز از برچسب منفی استفاده نکنید نگویید من همیشه خراب می کنم ... چرا که نتیجه اش جز تشویق، اضطراب، عجز، ناتوانی و عدم اتکاء به نفس نیست.

 

گفته اند: «اگر زندگی را با همه آنچه که در اوست دوست داشته باشید زندگی نیز به شما عشق خواهد ورزید.»

 

اگر مایل باشیم تاکسی یا چیزی را به خود جذب کنیم باید به آن عشق بورزیم. و البته نیک می دانیم که: دوست داشتن کسانی که به ما نیکی کرده و می کنند هنری نیست که بتوان به او تفاخر کرد. هنر واقعی، عشق ورزیدن به آنهایی است که به ما بد کرده اند.

 

عشق یعنی احضار موهبت های جاودان زندگی.پس بیایید تا از خرمن گفته ها و نوشته های بزرگان، توشه ی برگیریم.

 

هیچ چیز در زندگی معنایی ندارد. مگر معنایی که شما به آن می دهید.

 

به یکدیگر عشق بورزید اما عشق را به بند نکشانید بگذارید میان با هم بودنتان فضایی و فاصله ای باشد، با یکدیگر شادمان باشید اما بگذارید هر یک از شما تنها باشد... در کنار هم بمانید اما به هم نچسبید.

 

به یکدیگر عشق بورزید اما عشق را به بند نکشانید بگذارید میان با هم بودنتان فضایی و فاصله ای باشد، با یکدیگر شادمان باشید اما بگذارید هر یک از شما تنها باشد... در کنار هم بمانید اما به هم نچسبید. (کاترین پاندر)

 

کار زشت سریع تر از فرو رفتن کارد در گوشت در صاحب خود اثر می گذارد. (امام صادق علیه السلام، بحار الانوار، جلد 73، ص 330)

 

به جای این که خود را یک انسان ببینید به سیمای موجود الهی به خویشتن نگاه کنید. (کاترین پاندر)

 

بارش کنید، مهرتان را بارش کنید، عشقتان را بارش کنید. فکر مثبت را بارش کنید- بارش تبسم- بارش لبخند- بارش انرژی مفید- بارش اطلاعات و دانسته ها.

 

به فکر اصلاح خود باشید تا وقت و فرصتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید.

 

پروردگارا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم. بینش ده تا تفاوت ایندو را دریابم مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند.

 

سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی.

 

خود را شکوهمند و سرشار از شوکت، جلال، عظمت و قدرت ببینید. ببینید که موجودی محبوب و دوست داشتنی، سالم، کاردان و لایق هستید دنیا را به صورت مکانی بسیار زیبا برای شادمانه کار کردن و شادمانه بالیدن ببینید. (کاترین پاندر)

 

کسانی که دیگران را از ابراز عشق و محبت محروم می کنند در واقع خودشان را از جذب مهر و محبت محروم می سازند.

 

با یادآوری به کینه ها و نفرت ها مدام آنها را بزرگتر و بزرگتر می کنیم و با بخشیدن، بزرگترین لطف را به خودمان می کنیم اما لزوماً، بخشیدن به معنای بر قراری ارتباط نیست.

 

خوشبختی به كسانی روی می آورد كه برای خوشبخت كردن دیگران می كوشند.

 

بهجت و سرور، مغناطیسی است که همه موهبت های عالم را وا می دارد تا به سوی شما بشتابند. افسردگی و اضطراب نیز مغناطیسی است تا تمام مشکلات به سوی شما پرواز کنند برای پیروزی در حیطه ماوراءالطبیعه و برای کامیابی از عالی ترین ثمره کار خود باید در وجد و سرخوشی باشید.(کاترین پاندر)

 

به من بگویید درباره خودتان و همسایه تان چه نظری دارید تا دقیقا به شما بگویم که تندرستی تان در چه حال است و وضع مالی و هماهنگی زندگی تان چگونه است. اگر به انسان ها عشق نمی ورزید و اعتماد ندارید به خدا نیز نمی توانید عشق بورزید و اعتماد کنید اندیشه عشق و نفرت به طور همزمان نمی تواند در ذهنتان وجود داشته باشد پس هر گاه به یکی از آنها سرگرم باشد قطعاً دیگری غایب است. به دیگران اعتماد کنید و اقتدار ناشی از آن عمل را صرف توکل به خدا کنید این کار سرشار از جادوست. معجزه ها و شگفتی ها می آفریند. محبت و اعتماد نیروهایی پویا و زنده اند. (کاترین پاندر)

 

آنچه شما درباره خود فكرمی كنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است كه دیگران درباره شما دارند...

 

درباره درخت، بر اساس میوه اش قضاوت كنید، نه بر اساس برگهایش !

 

آنقدر شكست خوردن را تجربه كنید تا راه شكست دادن را بیاموزید...

 

پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی.

 

اگر سعی کنید در جهت کسب تایید سایرین تلاش بیشتری به عمل آورید هنگامیکه دیگران متوجه این وضع بشوند قادر خواهند بود قدرت بیشتری روی شما اعمال کنند. (دکتروین دایر)

 

علت اینکه شما به راحتی خاطرات تلخ و منفی خود را به یاد می آورید این است که آن را خیلی در ذهن مرور می کنید یعنی تصویر آن را بارها و بارها در ذهن خود ترسیم می کنید و گاه حتی آن را به زبان توصیف می کنید که آن توصیف می کنید که آن توصیف کردن در واقع دقیق شدن و همه جانبه نگاه کردن به تصویر است.

 

اگر مطلوب خدا باشید قضاوت دیگران چه لزومی دارد. اگر رضایت خدا را جلب کرید مطمئن باشید که مردم نیز بادیده احترام به شما می نگرند.

 

از خودنمایی بپرهیزید امروزه خودنمایی باعث شده انسان ها همه آسایش و راحتی خود را از دست داده و به عناوین گوناگون خود را ارضاء کنند. زندگی قسطی نمونه بارزی از این واقعیت است.

 

علت اینکه شما به راحتی خاطرات تلخ و منفی خود را به یاد می آورید این است که آن را خیلی در ذهن مرور می کنید یعنی تصویر آن را بارها و بارها در ذهن خود ترسیم می کنید و گاه حتی آن را به زبان توصیف می کنید

 

هر حادثه ای را دلیلی برای مصلحت خود بدانیم.

 

پیش از آنكه پاسخی بدهی با یك نفر مشورت كن ولی پیش از آنكه تصمیم بگیری با چند نفر...

 

اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی از این که چرا گفتم. سعدی

 

طوری رفتار کنید که گویی به موفقیت خود اطمینان دارید و پر از انرژی هستید و برای ایجاد روحیه وانمود کنید که به هدف رسیده اید. (آنتونی رابینز)

عشق به دیگران

 

نگران فردا نباش ، فردا به قدر كافی نگرانی های خود را دارد.لزومی ندارد بر مشكلات هر روز بیفزایی!

 

اراده آهنین ،زمین خوردگی هفت باره و بلند شدن هشت باره است

 

آنگاه که همه به دنبال چشمانی زیبا هستند تو به دنبال نگاهی زیبا باش . (دکتر شریعتی)

 

اگر فکر کنید کاری با موفقیت توأم است نیرویی در این جهت ایجاد می گردد و نتیجه مثبت خواهد شد. (آنتونی رابینز)

 

برای کوبیدن یک حقیقت ، خوب به آن حمله مکن ، بد از آن دفاع کن . علی شریعتی

 

و چه زیباست پندها و آموزه های قرآنی :

 

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ (المآئده/٤٨) در کارهای خیر از همدیگر سبقت و پیشی بگیرید

 

وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/٨٣ ) با مردم نیکو سخن بگوئید

 

وَأَوْفُوا بالْعَهْدِ (اسراء٣٤) به عهد و پیمان خود وفا کنید

 

در ادامه توصیه می کنیم جملات تاکیدی زیر را هر روز در ساعاتی مشخص با باور و یقین تکرار کنید.

 

اگر در مخمصه گیر كرده باشم همیشه راهی برای دگرگون كردن اوضاع هست .

 

اهمیت ندارد كه چه اتفاقی رخ می دهد ، نور درونم از من حمایت خواهد كرد .

 

من هر لحظه قادرم با تصمیمی جدید زندگی ام را به كلی تغییر دهم .

 

چون یاد خدا همراهم است از هیچ چیز نمی هراسم.

 

من همه را می بخشم و خود را رها می سازم.

 

من قبول می كنم كه انسان جایزالخطاست.

 

هیچ قدرتی وجود ندارد كه مرا آزار دهد.

 

من یقین دارم كه پیروز خواهم شد.

بخش خانواده ایرانی سایت تبیان

Akbar Balinparast بازدید : 129 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

خانواده، شغل، کنار آمدن با عادت ماهانه، بارداری، یائسگی. یک خانم با مسائل بیشماری روبروست و باید هر کدام از آنها را کنترل کند. اما یکی از این مواردی که به هر حال یک روز با آن مواجه خواهید شد: افسردگی است. تقریبا زنان دو برابر بیشتر از مردها در مراحل مختلف زندگی، دچار افسردگی میشوند. ... عامل این اختلاف چه چیز می تواند باشد؟

 

عوامل بیولوژیکی، روانی و فرهنگی می تواند ریسک خانم ها در ابتلا به افسردگی را افزایش دهد. در این قسمت می خواهیم مروری داشته باشیم بر روی اینکه عوامل بالا چگونه می توانند استعداد ابتلا به این بیماری را افزایش دهند.

 

 

عوامل بیولوژیکی دخیل در افسردگی

 

بدن خانم ها به خودی خود به افزایش افسردگی کمک می کند. دلیلش این است که هورمون ها تاثیر مستقیمی بر روی حالات و رفتارهای بانوان در مراحل مختلف زندگی می گذارند. در حقیقت پیش از اینکه دخترها و پسرها به سن بلوغ برسند، میزان افسردگی در هر دوی آنها به یک اندازه است. و تنها پس از بلوغ است که اختلاف میان نارسایی های مربوط به افسردگی، در آنها به طور مشهود، قابل تشخیص می شود. برای مثال، دختری که به سن 15 سالگی می رسد دو برابر پسرها در همین سن احتمال ابتلا به افسردگی دارد.

 

به این دلیل که بیماری از آغاز سن بلوغ شروع می شود و پس از یائسگی تقریبا متوقف می شود، برخی از پژوهشگران بر این باورند که ترشحات هورمونی می توانند ریسک ابتلا به افسردگی را در بانوان افزایش دهند. از سوی دیگر بلوغ با علائم دیگری نظیر پدیدار شدن میل جنسی، و عینی شدن هویت، مشاجره با والدین و برخی انتظارات نابجای اجتماعی همراه است که همه و همه دست به دست هم داده و میزان افسردگی را بالا می برند. این ناهنجاری های روانی- اجتماعی به دلیل فعل و انفعالات هورمونی بروز می کنند و حاصل آن چیزی نیست جز افسردگی.

 

نواسانات شدید هورمونی می تواند تاثیر شگرفی بر زندگی بانوان داشته باشد. با توجه به تاثیری که بر روی زندگی شخصی، اقتصادی و در ارتباط با دیگران می گذارند، خانم ها خیلی بیشتر از آقایون در معرض ابتلا به افسردگی قرار می گیرند. در این قسمت نگاهی داریم به چگونگی تاثیر این عوامل بر روی افسردگی بانوان.

 

 

مشکلات پیش از قاعدگی

 

بیشتر خانم ها با مشکلات فیزیکی و احساسی که پیش از شروع قاعدگی دچار آن می شوند، آشنا هستند. این مشکلات عبارتند از: نفخ شکم، احساس درد و شکنندگی سینه ها، سر درد، استرس، زود رنجی و سایر نشانه های جسمی و روحی پیش از قاعدگی (PMS). اگرچه این علائم برای عده زیادی از خانم ها موقتی و زودگذر می باشند، اما درصد کوچکی از خانم ها نیز هستند که این نشانه ها در آنها به حادترین شکل ممکن، مانند افسردگی و نا امیدی بروز می کند. این امر باعث نابود شدن زندگی، حرفه و روابطشان با سایر افراد می شود. این حالت پریشانی پیش از قاعدگی (PMDD) نام دارد و نیازمند درمان از طریق هورمون و یا داروهای ضد افسردگی است.

 

هر چند تاکنون ارتباط بین افسردگی و پیش قاعدگی به طور کامل شناسایی نشده است، برخی محققین معتقدند که تغییرات دوره ای استروژن، پروژسترون و سایر هورمون ها می توانند بر روی عملکرد مغز به ویژه سروتونین (قسمتی از مغز که مامور کنترل حالات و خلق و خوی آدمی است) تاثیر منفی بگذارد. سایر پژوهش ها گویای این امر هستند که اندروژن و هورمون مردانه تستسترون که به طور طبیعی در خانم ها نیز ترشح می شود، نقش لاینفکی در این قضیه دارند. معذلک به این دلیل که تغییرات هورمونی در تمام خانم ها صورت می پذیرد و تنها گروه های خاصی از آنها دچار افسردگی می شوند ما نمی توانیم تغییرات هورمونی را تنها عامل بروز افسردگی بدانیم؛ مسائل ژنتیکی و وراثتی و دلایل بیشمار دیگری نیز در این امر دخیل هستند.

 

 

بارداری

 

بارداری به نوبه خود باعث بروز افسردگی نمی شود. اما روند چشمگیر تغییر هورمون ها که در دوران بارداری همراه با کارهای خانه و بیرون و روابط مختلف ایجاد می شود؛ که می تواند مستقیما سبب بروز افسردگی شود. برخی دیگر از دلایلی که می توانند شما را در دوران بارداری به سمت افسردگی بکشانند عبارتند از: افسردگی های قبلی مانند (PMDD)، دعواهای خانوادگی، فقدان حمایت اجتماعی، و احساس دل نگرانی در مورد امر بارداری. موضوعات دیگری که حول محور بارداری وجود دارد نظیر: ناباروری، سقط جنین و یا حاملگی ناخواسته نیز جزء عواملی به شمار می روند که افسردگی را افزایش خواهند داد.

 

تشخیص افسردگی در زمان بارداری معمولا کار دشواری است، چراکه علائم آن با تغییرات طبیعی این دوران همخوانی دارد. از جمله این تغییرات می توان به تغییر ذائقه، خستگی، از خواب پریدن های مکرر و تغییر در خواست های جنسی بیمار اشاره کرد.

 

 

افسردگی پس از وضع حمل

 

هر چند یک نوزاد جدید می تواند خیلی جالب و سرگرم کننده باشد، اما تقریبا در حدود نیمی از خانم ها پس از به دنیا آمدن فرزندشان احساس ناراحتی، خشم و زود رنجی و تحریک پذیری شدیدی می کنند. این نوع احساسات کاملا طبیعی بوده و تقریبا در حدود یک تا دو هفته پس از وضع حمل از بین می روند. اما اگر اینچنین نشد و علائم خیلی حاد شدند؛ مثلا تا آنجا پیش رفت که شما دچار: ناتوانی در مراقبت از کودک، احساس استرس و اضطراب، اعتماد به نفس پایین، آشفتگی و بی قراری، فکر خودکشی شدید، بدون شک دچار افسردگی پس از وضع حمل هستید. این بیماری یک مورد کاملا جدی است که نیازمند درمان و معالجه فوری می باشد. این بیماری به دلیل نوزاد نورسیده شما ایجاد نشده است، بلکه دلیل اصلی ان نواسانات هورمونی است که تاثیر مستقیم بر روی حالات و خلق و خوی شما می گذارد.

 

 

یائسگی و پیش یائسگی

 

ریسک افسردگی در زمان یائسگی به دلیل بروز نواسانات بیش از اندازه در سطح هورمون ها، و همینطور پس از یائسگی به دلیل کاهش بیش از اندازه سطح هورمون استروژن افزایش پیدا می کند. البته بسیاری از خانم ها با اینکه دچار علائم ناخوشایند دوران یائسگی می شوند بازهم مبتلا به افسردگی نمی شوند، اما برای خانم هایی که برای مدت زمان زیادی در خوابیدن مشکل پیدا می کنند و یا سابقه قبلی این بیماری را داشته اند ریسک بالایی در ابتلا به افسردگی وجود دارد. بیرون آوردن کامل رحم نیز که در نهایت منجر به یائسگی می شود سبب بروز علائم حادتر و در آخر افسردگی می شود.

 

 

عوامل اجتماعی و فرهنگی دخیل در افسردگی

 

افسردگی در خانم ها تنها مربوط به دلایل زیست شناختی و بیولوژیکی نمی شود. استرس های ناشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی را در این زمینه بازی می کنند. هر چند آقایون نیز تحت فشار چنین استرس هایی قرار دارند، اما باز هم میزان این فشار در خانم ها بیشتر است. به عنوان مثال اکثراً خانم ها باید بار مسئولیت خانه و محیط کار را با هم به دوش کشند. خانم ها معمولا درآمد های پایین تری نسبت به آقایون دارند، به تنهایی از فرزندان خود مراقبت می کنند و سابقه آزار و اذیت جنسی را نیز تجربه کرده اند، که همه این موارد منجر به ایجاد افسردگی در فرد می شوند، به ویژه در خانم هایی که قبلا پیشینه این بیماری را داشته اند.

 

 

قدرت و شرایط نابرابر

 

به طور معمول خانم ها در آمد کمتری نسبت به آقایون دارند. شرایط نامساعد اقتصادی آنها را دچار استرس می کند، اغلب نگران آینده هستند و همین امر باعث می شود تا کمتر در متن جامعه قرار بگیرند و دسترسی کمتری به مداوای پزشکی داشته باشند. درصد کمی از خانم ها نیز از استرسی که تبعیض نژادی به آنها می دهد، رنج می برند. این مقوله، احساسی به شما می دهد که گویا هیچ گونه کنترلی بر روی زندگی خود ندارید. این امر شما را به سمت نافعالی جنسی، منفی گرایی و فقدان اعتماد به نفس سوق می دهد که تمام موارد در نهایت منجر به افسردگی می شوند.

 

 

فشار کاری

 

خانم هایی که در خارج از خانه کار می کنند باز هم کارهای زیادی در خانه برای انجام دادن دارند. به این معنا که در طول هفته ساعات بیشتری را نسبت به آقایون، صرف برآورده کردن خواست های دیگران می کنند. بسیاری از خانم هایی که به تنهایی در حال بزرگ کردن فرزندانشان هستند، گاهی اوقات مجبور می شوند چندین شغل را با هم انجام دهند تا مخارج خانواده درآید؛ این کار باعث افزایش چالش ها و استرس های یک خانم می شود. برخی از خانم ها نیز باید هم از فرزندان نوجوان و جوان خود مراقبت کنند هم از افراد مسن و از کار افتاده فامیل. این امر شما را حتما به سوی افسردگی سوق خواهد داد.

 

 

سوء استفاده های جسمی و جنسی

 

خانم هایی که در معرض تجاوز قرار گرفته اند و یا در کودکی آزار و اذیت شده اند، در معرض خطر افسردگی قرار دارند. خانم هایی که در زمان نوجوانی و جوانی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتنه اند نیز ریسک بالاتری در ابتلا به افسردگی دارند. هر چند سوء استفاده های جنسی در مردان و پسرهای جوان نیز مشاهده می شود، اما شیوع آن در بانوان و دخترها خیلی بیشتر است. همچنین خانم هایی که در بزرگسالی متحمل آزار و اذیت جسمانی، احساسی و یا جنسی شده اند، باز هم دچار افسردگی میشوند.

 

 

مداوای افسردگی

 

بدون توجه به این مطلب که دلیل قطعی افسردگی چیست، خانم ها نسبت به آقایون، علائم متفاوتی را بروز می دهند از جمله: احساس گناه بیشتر، اضطراب، احساس بیهودگی، خستگی، اشفتگی در خواب، اضافه وزن، هوس در مصرف کربوهیدرات ها. نوعی از افسردگی که در بانوان بسیار شایع می باشد، افسردگی فصلی می باشد؛ که در دوره ی بخصوصی ظاهر شده، پس از مدتی از بین می رود و مجددا سال بعد دقیقا در همان موقع، دوباره بروز می کند. به علاوه افراد خانواده نیز عامل مهمی در مبتلا شدن خانم ها به افسردگی هستند.

 

اگر چه ممکن است تمام عوامل بیولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، و روانی مخالف شما باشند، اما درمان هایی وجود دارند که کاملا موثر شناخته شده اند. حتی در حادترین انواع افسردگی بازهم بهره گیری از درمان درست، بیماری را از بین خواهد برد.

 

نمی دانید از کجا باید درمان را آغاز کنید؟ برای بیشتر خانم ها پزشک متخصص زنان و زایمان نقش مهمی را در انجام اقدامات پیشگیرانه بازی می کند. شما هم اصولا در هنگام صحبت کردن با آنها احساس راحتی بیشتری می کنید. آنها می توانند خودشان مداوا را شروع کرده و همچنین متخصصین مربوطه را به شما معرفی کنند تا از طریق روان درمانی و یا استفاده از داروهای ضد افسردگی سلامت خود را مجددا بدست آورید.

 

باور این امر که بیماریتان غیر قابل درمان بوده و در وضعیت بدی قرار دارید، خود به عنوان یک از بهترین نمونه های افسردگی قلمداد می شود. شما خیلی بیشتر از یک مرد در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارید اما نباید تصور کنید که باید خیلی راحت با آن کنار بیایید و با این مشکل به زندگی خود دامه دهید. درمان مناسب می تواند به شما کمک کند تا بتوانید مجددا از زندگی خود لذت ببرید.

منبع:سایت مردمان

Akbar Balinparast بازدید : 195 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

پژوهشگران اعلا‌م كردند كه لذت نبردن‌ ‌از زندگی باعث مرگ زودهنگام و كوتاه ‌شدن عمر می‌شود‌نتایج یك پژوهش در ژاپن نشان داد ‌افرادی كه تصور‌ ‌می‌كنند زندگی كردن بی‌ارزش است، زودترمی‌میرند.

 

گفتنی است، افزایش خطرمرگ و میر در بین‌ ‌این قبیل افراد عمدتاً به خاطر ابتلا ‌به بیماری‌های قلبی- عروقی و نیز عوامل خارجی‌ ‌به ویژه خودكشی است.

 

پژوهشگران بر روی 43هزار و 391 زن و‌‌ ‌مرد در گروه های سنی40 تا 79 ساله طی یك دوره 7‌ساله مطالعه كردند.

 

دراین دوره 3 هزار و 48 نفر از شركت‌‌ ‌كنندگان فوت كردند.‌ ‌از تمام این افراد سوال شده بود آیا از‌ ‌زندگی خود لذت می برند كه 59 درصد آنها جواب مثبت دادند،4/36 درصد مطمئن نبودند و4‌/6 ‌درصد جواب منفی داده ‌بودند.

 

نتایج تحقیقات نشان داد، افرادی كه از‌ ‌زندگی لذت نمی‌بردند كمتر به دنبال كار یا ‌ازدواج می‌رفتند، سطح تحصیلات پایین‌تری‌ ‌داشتند، ازنظر سلامت جسمی ‌، وضعیتشان بدتر و از لحاظ روانی استرس بیشتری داشتند و به‌ ‌طوركلی درد ‌بیشتری را در بدن خود احساس می‌كردند.

 

آنها همچنین تمایل بیشتری به‌ ‌كاهش ‌فعالیت و تحرك جسمی داشتند كه تمام این فاكتورها می‌تواند موجب مرگ زود‌هنگام‌ ‌انسان شود.

منبع:سلامت نیوز

Akbar Balinparast بازدید : 95 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)

 

کارشناسان می‌گویند برای کمک به تمرکزتان،‌ اول لازم است چیزهایی را که باعث حواس پرتی‌تان می‌شود ، پیدا کنید.

 

در اینجا شش عامل شایع برهم‌زننده تمرکز و نحوه مقابله با آنها را می‌‌آوریم:

 

 

1- چندکاری (multitasking):

 

افرادی که همزمان چند کار انجام می‌دهند شاید احساس کنند که زودتر کارهای‌شان را تمام می‌کنند، اما تقریبا همیشه انجام چند کار به طور همزمان از انجام هر کاری در یک زمان بیشتر طول می‌‌کشد.در انجام چند کار با هم جابه‌جایی میان کارها باعث هدر رفتن وقت می‌شود.

 

در یک بررسی در سال 2001 که در ژورنال "روانشناسی تجربی" منتشر شد، پژوهشگران دانشگاه میشیگان و سازمان هوانوردی آمریکا آزمایش‌هایی را انجام دادند که در آن افراد باید مسائل ریاضی حل می‌کردند یا اجرام هندسی را طبقه‌بندی می‌کردند. این پژوهشگران دریافتند که افراد هنگامی بین وظایف متفاوت جابه‌جا می‌شوند زمان از دست می‌دهند. و هنگامی که این کارها پیچیده‌تر یا نا‌آشناتر باشند،‌ زمان حتی بیشتری در هنگام جابه‌جایی بین آنها هدر می‌رود.

 

کلید حل مشکل در موارد چند کاری این است که طور گزینشی عمل کنید، برای مثال صحبت کردن با تلفن،هنگامی که دارید لباس درون ماشین لباسشویی می‌ریزید،‌ مشکلی ایجاد نمی‌کند، اما صحبت با تلفن در هنگام کاری مشکل یا نیازمند تمرکز بالا مثلا نمونه‌خوانی یک گزارش، حواس‌تان را پرت خواهد کرد.

 

 

2- ملال و کسالت

 

انجام کارهای ملال‌آور توانایی شما را برای تمرکز کاهش می‌دهد و شما را در معرض حواسپرتی قرار می‌دهد. هنگامی که کاری کسالت‌بار را انجام می‌دهید، تقریبا هر چیز دیگری برای‌تان را جذاب‌تر از انجام آن کار است.

 

برای حل این مشکل می‌توانید به خودتان پاداش‌های کوچکی بدهید، برای مثال برای ادامه دادن آن کار مدت معینی از زمان با خوردن قهوه یا غذای حاضری به خود جایزه بدهید.

 

همچنین می‌توانید زمان‌های برای استراحت در میان کار را برای خود برنامه‌ریزی کنید:برای مثال 10 دقیقه پیاده‌روی در بیرون- به این ترتیب شما چیزی دلخواهی دارید که در ضمن کار ملال‌آور انتظارش را بکشید و فرصتی برای تجدید قوا پیدا می‌کنید.

 

کسالت حین انجام کار یکی از مواردی است که در آن چندکاری می‌توانند به نفع شما تمام شود. چندکاری در مواردی انجام کاری هستید که آنقدر ملال‌آور است که انگیزه‌ای برای انجامش ندارید، اغلب به شما کمک می‌کند.

 

برای مثال اگر تمرکز بر شستن ظرف‌ها یا پرکردن فرم‌ها برای‌تان کسل‌کننده است، گوش دادن به رادیو یا فرستادن اس‌ام‌اس به یک دوست می‌تواند انگیزه شما برای ادامه کار حفظ کند.

 

 

3- عوامل ذهنی حواس‌پرتی

 

این عوامل ایجاد کننده حواسپرتی افکاری هستند که در ذهن شما جریان دارند و می‌توانند تاثیری قوی برای شما داشته باشند. یک راه برای خلاص شدن از این افکار آزارنده،‌ ثبت کردن سریع آنها به صورت یادداشت است. برای مثال مواردی که ذهن‌تان را مشغول کرده است،‌ به فهرست کارهای ضروری‌تان اضافه کنید، یا ناکامی‌های‌تان را با نوشتن خاطرات روزانه تخلیه کنید.

 

اگر در مورد مسئله خاصی تحت استرس هستید، زمانی را برای صحبت کردن در مورد آن با فردی مورد اعتماد اختصاص دهید. اگر شنونده‌ای حمایت‌کننده و فعال داشته باشید، به تخلیه برخی از تنش‌هایی که ذهن‌تان را آزار می‌دهد،کمک خواهد شد.

 

مراقبه (meditation) هم نیز می‌تواند به شما کمک کند. هنگامی که مراقبه انجام می‌دهید،‌ یاد می‌گیرید که افکار مزاحم را کنترل کنید،‌ به این ترتیب آنها نمی‌تواند تاثیر زیادی روی تمرکز شما داتشه باشند. در تمرین‌های مراقبه می‌آموزید که توجه‌تان را دوباره متمرکز کنید و آن را معطوف چیزی کنید که می‌خواهید.

 

یک بررسی در سال 2007 نشان داد که افرادی که در یک دوره هشت هفته‌ای مراقبه شرکت کرده بودند، توانستند توانایی متمرکز کردن توجه‌شان را بهبود بخشید.

 

فنون پایه‌ای مراقبه - مانند تمرکز کردن روی حس تنفس و بعد انتقال کانون تمرکز به سایر حس‌ها در بدن را می‌توانید گذراندن یک دوره هشت هفته‌ای کلاس مراقبه برای کاهش استرس به طور حضوری یا به صورت آنلاین بیاموزید.

 

 

4- مزاحمت‌های الکترونیک:

 

اگر به طور مداوم به دنبال چک کردن ایمیل باشید، به سادگی حواس‌تان پرت می‌شود. اگر در حال انجام کاری هستید که نیاز به تمرکز دارد، هر بار که پیام صوتی "ایمیل دارید" را می‌شنوید، رشته افکارتان از هم گسیخته خواهد شد.

 

ما اغلب احساس می‌کنیم باید به محض دریافت یک ای‌میل، یا پیام متنی یا صوتی پاسخش را بدهیم. اما کارشناسان می‌گویند باید حدودی را تعیین کنید تا نگذارید تکنولوژی شما را کنترل کند.

 

زمان‌هایی را در روز اختصاص دهید تا در آن بتوانید بدون مزاحمت‌های الکترونیک بر کارتان متمرکز شوید. برای چک کردن روزانه ای‌میل‌تان زمان مشخصی را تعیین کنید، (نه اینکه به طور مداوم آن را تحت نظر داشته باشید)، و در بقیه اوقات از ای‌میل‌تان خارج شوید.

 

تغییر دادن مکان هم ممکن است به شما کمک کند. برای مثال لپ‌تاپ‌تان را به نقطه‌ای منتقل کنید که برای چند ساعت در روز دسترسی به شبکه بی‌سیم نداشته باشید.

 

 

5- خستگی:

 

بسیاری از بررسی‌ها نشان می‌دهند که کمخوابی تمرکز،‌ حافظه کوتاه مدت و سایر کارکردهای ذهنی را مختل می‌کند. هنگامی از خواب محروم می‌شود، میزان تمرکز و توجه تان افت می‌کند. نیاز به خواب در میان افراد متفاوت است، اما اغلب افراد بزرگسال نیاز به 7 تا 9 ساعت خواب شبانه دارند. دست کم 7 ساعت خواب به شما کمک خواهد تا در طول روز متمرکز بمانید.

 

همچنین سعی کنید کارهایی را نیاز به تمرکز بیشتر دارند را در ساعاتی در روز انجام دهید، که احساس بیشترین هشیاری را دارید. به ریتم زیستی خود توجه کنید و زمان‌هایی از روز را که برای شما بهترین موقع برای کار است،‌ پیدا کنید.

 

 

6- اثرات داروها و مسائل پزشکی

 

اگر مشکلات تمرکز توانایی شما در محل کار یا در خانه را مختل کرده است یا اگر متوجه علائمی جسمی مانند بیخوابی یا اضافه وزن شده‌اید،‌ با دکترتان مشورت کنید.

 

اختلال تمرکز ممکن است ناشی از بیماری‌های مانند اختلال بیش‌فعالی و کم‌توجهی (ADHD)، قطع تنفس حین خواب، افسردگی، کمخونی یا بیماری تیروئید باشد.

 

برخی از داروها مانند داروهایی که برای درمان افسردگی، صرع یا عفونت‌های آنفلوآنزا به کار می‌روند،‌ ممکن است به عنوان یک عارضه جانبی باعث اشکالات تمرکز شوند.

منبع : hamshahrionline.ir

Akbar Balinparast بازدید : 231 دوشنبه 10 فروردین 1394 نظرات (0)

 

 

تمایلات طبیعی زن‌ها و مردها به کامل کردن همدیگر، آنها را برای مقابله با چالش‌های زندگی آماده می‌کند. البته هرکسی متفاوت است و هر زوج داستان خاص خود را دارد اما بین همه آنها اشتراکاتی وجود دارد.

بااینکه هرکدام از این جنسیت‌ها حرفی برای گفتن دارند اما مردها معمولاً فایده بیشتری از روابط می‌برند، درمقابل حساسیت و درک خانم‌ها، خصوصیاتی مردانه مثل جدی بودن و قدرت بدنی از خود نشان می‌دهند. دلایل متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد مردان باید به خانم‌ها، چه مادرشان باشد، چه همسرشان، چه دخترشان و چه خانمهای دیگر احترام بگذارند:

زن‌ها دیدی متفاوت از مردان به مسائل دارند : زنان دیدگاهی به زندگی و مسائل مختلف آن دارند که بسیار قابل‌توجه است. آنها عادت دارند به عمق هر مسئله‌ای رسوخ کرده و همه چیز را با جزئیات بسیار بیشتری ببینند، حتی بدون اینکه نیاز به پیشرفت منطقی ایده و فکر داشته باشند. نه به این خاطر که مثل مردها به مشاهدات خود تکیه نمی‌کنند، بلکه به نظر می‌رسد آنها چه با دوراندیشی و چه بدون آن قادر به تحلیل مسائل هستند.

با حمایت زنان، مردها عملکرد بهتری خواهند داشت : این گفته قدیمی همیشه درست بوده است: پشت سر هر مرد موفق، یک زن موفق بوده است. مردها وقتی در کنار یک زن قوی با درک و شعور بالا قرار می‌گیرند، به موفقیت‌های بسیار بیشتری نائل می‌شوند. مردانی که حمایت یک زن را پشت سر خود دارند، با اعتمادبه‌نفس بیشتری به سمت موفقیت گام برمی‌دارند.

زن‌ها مادر هستند : مردها پیوندی ناگسستنی با مادران خود دارند. درست همانطور که دخترها برای پدرها همیشه عزیزتر بوده‌اند. لازم نیست حتما پسر یکی و یکدونه یک زن باشید تا بتوانید زنی را در مقام مادری تحسین کنید. تجربیاتی که با مادرتان داشته‌اند برای ایجاد این ارتباط عمیق عاطفی کافی است. شما همیشه مدیون زحمت‌های مادرتان هستید که به دنیا آوردنتان کوچک‌ترین آن است.

زن‌ها آینه‌ای از تصویر مردان هستند: مردان و زنان  چه از نظر احساسی، چه جسمی و چه انگیزشی مثل روز و شب متفاوتند. زنان می‌توانند به راحتی در جاهایی که مردان قادر به دیدن نور نیستند، شکاف‌ وجود آنها را پر کنند.

زن‌ها باهوش‌ترند : زن‌ها درک و منطقی دارند که مردها از آن بی‌بهره‌اند. بااینکه اندازه‌گیری هوش، کار دشواری است اما خیلی راحت می‌توانیم بگوییم که بینش و درک زنان نسبت به مسائل مختلف فراتر از مردان است.

زن‌ها موجوداتی مهربانند : محبت و همدلی از جمله خصوصیات زنان است که بیش از هرچیز تحسین می‌شود. زن‌ها خیلی بیشتر از مردها به دیگران توجه دارند و برای احساسات آنها احترام قائلند.

زن‌ها پرستار به دنیا می‌آیند : زن‌ها علاوه بر تعهد کاملی که به دیگران دارند، غریزه مادرگونه خود را از همان ابتدای کودکی با خود دارند و این باعث می‌شود از همان ابتدا به والدین و خواهر و برادرهای خود تا آنجا که در توان دارند کمک کنند و بعدها که بزرگ‌تر شوند این رفتار را دربرابر شوهر و فرزندان خود نشان می‌دهند. مردها برای این توانایی زن‌ها شدیداً احترام قائلند.

زن‌ها معامله‌کننده‌هایی قوی هستند : شاید مردها ادعا کنند که بدون ضرر کردن می‌توانند بهترین معامله‌ها را به انجام برسانند اما درواقع این خانم‌ها هستند که در معامله‌ها می‌درخشند. زن‌ها که دل و نیتی پاک دارند طوری روی دیگران تاثیر می‌گذارند که مثل آنها به مسائل نگاه کنند و خیلی سریع‌تر از مردان به مصالحه می‌رسند.

زن‌ها قدرت معنوی بالایی دارند : یکی از دلایلی که مردها زن‌ها را به واسطه آن تحسین می‌کنند، ارتباط معنوی عمیقی است که می‌توانند در طول زندگی‌شان برقرار کنند. آنها به خاطر به کار بردن این قدرت معنوی با کمک کردن به دیگران، احترام همه را جلب می‌کنند.

رفتار زن‌ها به دور از خودخواهی است : بخاطر رفتارها و اعمال به دور از خودبینی و خودخواهی، زن‌ها موجوداتی قابل‌ستایش‌اند. چه بعنوان یک دختر، چه مادر و چه همسر، تاثیراتی فوق‌العاده مثبت بر زندگی اطرافیانشان خواهند داشت.

مردها به هزاران دلیل شخصی زن‌ها را دوست دارند و به آنها احترام می‌گذارند اما این تحسین جهانی به واسطه بعضی از محبت‌آمیزترین خصوصیات آنها برمی‌گردد. نیازی نیست که مردها برای احترام گذاشتن به زن‌ها به دنبال دلیل باشند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت را چگونه ارزیابی میکنید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1983
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 118
  • آی پی دیروز : 78
  • بازدید امروز : 198
  • باردید دیروز : 102
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 198
  • بازدید ماه : 4,195
  • بازدید سال : 44,251
  • بازدید کلی : 675,629