loading...
oliv
Akbar Balinparast بازدید : 117 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

این مطلب فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد.

واژه اي است که:

اصفهانيها هنگام ورود مهمان...

اردبيلي ها براي بلند کردن اجسام سنگين...

شیرازیها موقع سر کار رفتن...

كاشاني ها در هنگام چاله هاي هوايي در هواپيما...

و لرها از آن در پيچها به جاي ترمز استفاده مي کنند...

Akbar Balinparast بازدید : 152 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!

خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.

یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد!

دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.

همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!

طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار.

خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!

موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!
منبع:hamechie.com

Akbar Balinparast بازدید : 140 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

خانمهای محترم تمامی مطالب جنبه ی طنز داره

وقتی در صف شیر مردم جایشان را به شما نمی دهند؟ وقتی کرایه تاکسی را می دهید راننده نمی گوید قابلی نداره؟ وقتی لبخند می زنید بچه های کوچیک از ترس قیافه شماگریه می کنند ؟ وقتی راه میروید بهتر است که راه نروید؟ آیا وقتی به زیبایی فکر می کنید همان زمانی است که به خودتان فکر نمی کنید؟ اگر می خواهید وقتی قدم بر میزنید مردان کف بر شوند، اگر می خواهید وقتی پلک میزنید مردان در خاک و خون غوطه ور شوند، اگر می خواهید وقتی با آنها صحبت می کنید خود را تکه تکه کنند، اگر می خواهید وقتی به آنها لبخند میزنید از کت خود یه چرخ گوشت در آورند و خود را چرخ کنند به موارد ریزتوجه کنید:

حالا به نکات زیر بی زحمت کمی دقت کنین تا شاید فرجی بشه در باب ادای جملات:

در ادای جملات و واژه ها دقت خاصی مبذول فرمایید. به طور مثال اول هر جمله از واژه ( آخی ) استفاده کنید.

حتی المقدور واژه های پایانی جمله را کمی بیشتر از حد معمول بکشید به طور مثال:

(فردا می بینم............ ......... .ت)

اشوه فراموش نشه هاااا

سعی کنید ریتم پلک زدنتان را با میزان هجاهای جمله تان هماهنگ کنید مثلا در جمله "من به فلان چیز علاقه دارم" برای "من" یک پلک و برای "به فلان چیز علاقه دارم" ?عدد پلک بزنید.

لطفا امتحان کردنو بزارین واسه بعد بزارین ادامه درسو بدم


در باب خوردن غذا:

در حین خوردن بایستی بسیار جلب توجه کنید برای این کار جسم خوردنی را از انتها با دو انگشت اشاره و شست گرفته و پیش از فرو بردن کامل در دهان جسم ر با لبها بازی دهید(میدونم نمیتونی جلوی شیکمتو بگیری و میخوای همشو یه جا بزاری دهنت حالا این دفه رو کم کم بخور) غذا را به نحوی بجوید که لبها به طور یکی در میان غنچه گردد.


در باب راه رفتن:

سعی کنید تق تق پاشنه کفشتان به گونه ای تنظیم گردد که یک ملودی عاشقانه را برای مخاطب تداعی کند.

هیچگاه فاصله مابین قدمهایتان از دو سانتیمتر تجاوز نکند هر جند عجله داشته باشید.


در باب لبخند زدن:

آداب لبخند زدن بستگی به مستقیمی به وضعیت دندانهایتان دارد اگر دندانهایتان کج و معوج، لک لک، فاصله دار و دارای سایر نا هنجاریها دارید ........ تبسمی کفایت میکند

اگر دندان کناری خود را طلا کرده اید از همان طرف بخندید اگر اصولا دندانی در کار نیست به گونه ای چشمان را خمار کنید که کار لبخند را میکند


در باب ورود به کلاس:

هنگامی وارد کلاس شوید که حداقل یک ربع ساعت از شروع آن گذشته و همه دانشجویان سر کلاس حاضر باشند.

به قول خودتون هر جا دیر بری کلاس داره موقع نشستن دورترین و سختترین صندلی را برای نشستن تا حسابی رسیدن به صندلی مورد نظر طول بکشد سپس ده دقیقه وقت به جمع و جور کردن مانتو اختصاص بدید بهتر است هنگام ورود به کلاس کاور گیتاری (ولی خالی) روی دوشتان حمل شود خوب دیگه حالا بعد از اندک ماهی دل اوون پسر رو بردی و فرداش بهتون پیشنهاد خواستگاری میده

 

خانمهای محترم تمامی مطالب جنبه ی طنز داره و هر چند میدونم جنبه بسیار بالاست ولی دیگه عادتی شده هر دفعه باید بگم که بعدش نفرین(کاش نفرین ناسزا میدن بعضیا)نباشه

منبع:nosh.ir

Akbar Balinparast بازدید : 193 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

شرط میبندم نمیتونی پیدام کنی

Betcha can't see me.....

 

 

پاندا درمانی!


من خسته ام. میخوام یه کم اینجا استراحت کنم

You go. I'll just stay here and rest my head a little bit.

 

 

 

پاندا درمانی!

 

مامان!؟ بیا منو بیار پایین

Mum? Can you come and get me down now?

 

 

 

پاندا درمانی!

 

هیس..! دارم فکر میکنم

Shhhh! I'm reviewing...

 

 

پاندا درمانی!

 

 

مدیتیشن پانداها

Panda Meditation!

 

 

 

پاندا درمانی!

 

!با شماره سه بده بالا

On the count of three..... Lift!

 

 

 

پاندا درمانی!


!کار من نیست. من این شاخه بامبو رو ندزدیدم! من فقط اینجا نشسته بودم. قسم میخورم

It wasn't me! I didn't steal this bamboo shoot!
It was just sitting here, I swear it!

 

 

 

پاندا درمانی!

 

!مطمئنم اینجا یه راهی به بیرون هست. خودم دیروز یه مورچه رو دیدم که از اینجاها رفت

I'm sure there's a way out somewhere.
I saw an ant go this way yesterday.

 

بعد از دیدن این پانداها حالتون بهتر نشد؟

Akbar Balinparast بازدید : 92 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

متخصص کسی است که موضوع ساده یی را چنان پیچیده کند که باورت شود که پیچیدگی موضوع تقصیر توست! - ویلیام کاسل

 

اگر تلفن زنگ نزنه، منم!- جیمی بافه(خواننده ی امریکایی)

 

شاید کره ی زمین جهنم کره یی دیگر باشد!- آلدوس هاکسلی

 

بارزترین دلیل این که موجودات هوشمند در کهکشان زندگی می کنند این است که هرگز نکوشیده اند با ما تماس بگیرند!- بیل واترسن

 

نمی توانی همه چیز داشته باشی. کجا جایشان می دهی؟!- استیون رایت

 

دشمنان خود را دوست داشته باش. دیوانه شان میکند!- لی.دی ایست

 

به امید آن که دوست دارانمان دوستمان بدارند و آن ها که دوستمان ندارند، خداوند قلبشان راتغییرجهت دهد. اگر نتوانست قلبشان را تغییرجهت دهد، مچ پایشان را تغییرجهت دهد تا آنان را از لنگیدنشان بشناسیم!- دعای ایرلندی

 

منو به هوس نینداز. راهشو خودم بلدم!- ریتا لی بران

 

زندانی جنگی کسی است که در کوشش خود برای کشتن تو ناموفق بوده است واز تو می خواهد اورا نکشی!- وینستون چرچیل

 

عادت داشتم غذاهای طبیعی مصرف کنم تا این که دریافتم خیلی ها به دلایل طبیعی می میرند!- ناشناس

 

خداوندا! مرااز دانستن چیزهایی که نیاز به دانستن آن ها ندارم حفظ کن. مرا حتی حفظ کن از این که بدانم چیزهایی دانستنی هستند که من نمی دانم. همچنین مرا حفظ کن تا ندانم که تصمیم گرفته ام چیزهایی را ندانم!- داگلاس آدامز

Akbar Balinparast بازدید : 153 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

وزير کار : مشکل ما نقدينگي و نبود کار نيست، بيکاران مهارت ندارند. (جراید)

پس از استدلال بسيار زيباي وزير کار پيش بيني مي شود شاهد شنيدن جملاتي مشابه جملات زير، از سوي برخي مسؤولان باشيم:

وزير مسکن : مشکل گران بودن خانه نيست، مردم پول ندارند!

وزير راه و ترابري : سقوط هواپيماها به دليل نقص فني نيست، خلبانان چشمهايشان ضعيف است !!!

وزير راه و ترابري : آمار بالاي تصادفات جاده اي در نتيجه عدم استاندارد بودن جاده ها و ماشينها نيست، رانندگان رانندگي بلد نيستند !!

وزير رفاه : تعداد افراد زير خط فقر بالا نيست، مردم حقوقهايشان پايين است!

فدراسيون فوتبال : تيم ملي فوتبال ضعيف نيست، تيمهاي ديگر فوتبال در آسيا قوي هستند!!

وزير بهداشت : سوسيس ها و کالباس ها مشکل بهداشتي ندارند، افرادي که ساندويچ مي خورند خيلي سوسول هستند!!


وزير بهداشت : آنفلوانزاي نوع A آنقدرها هم خطرناک نيست، بنيه مردم خيلي ضعيف است

 

Akbar Balinparast بازدید : 116 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

● زمان گذشته

معلم دستور زبان فارسی از بچه ها پرسید: وقتی من می گویم جوان هستم، زمان حال است؟

شاگردان گفتند: نه آقا زمان خیلی خیلی گذشته است.

 

● شوخی

معلم: مریم بگو ببینم تو از چه گلی خوشت می آید؟

مریم: خانم اجازه! گل اقاقیا

معلم: خوب، حالا اسم گلی را که گفتی بنویس.

مریم: نه خانم شوخی کردم، ما از گل «رز» خوشمان می آید.

 

● هوای خوب

معلم: رضا! بگو ببینم وقتی هوا خوب است چه چیز را بالای سر خودمان می بینیم؟

رضا: آسمان، خورشید، ماه و ستاره

معلم: آفرین! خوب اگرباران بیاید چه می بینیم؟

رضا: چتر!

 

● صدای آب

معلم: آب چند بخش است؟

رضا: یک بخش

معلم: آفرین، صدایش چیه؟

رضا: شرشر!

 

● درس عبرت:

معلم: احمد چرا مشق هایت را ننوشتی؟

احمد: آقا معلم می خواستم شما منو تنبیه کنید تا دانش آموزان دیگه از این کار من درس عبرت بگیرند.

منبع:aftab.ir


Akbar Balinparast بازدید : 156 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

شب - خوابگاه پسران

(در اتاقی دو پسر به نام های «مهدی» و «آرمان» دراز کشیده اند. مهدی در حال نصب برنامه روی لپ تاپ و آرمان مشغول نوشتن مطالبی روی چند برگه است. در همین حال، واحدی شان، «میثاق» در حالی که به موبایلش ور می رود وارد اتاق می شود)
میثاق: مهدی... شایعه شده فردا صبح امتحان داریم.

مهدی: نه! راسته. امتحان پایان ترمه.


میثاق: اوخ اوخ! من اصلاً خبر نداشتم. چقدر زود امتحانا شروع شد.

 

مهدی: آره... منم یه چند دقیقه پیش فهمیدم. حالا چیه مگه؟! نگرانی؟ مگه تو کلاستون دختر ندارید؟!


میثاق: من و نگرانی؟ عمراً!! (به آرمان اشاره می کند) وای وای نیگاش کن! چه خرخونیه این آقا آرمان! ببین از روی جزوه های زیر قابلمه چه نُتی بر می داره!!

 

آرمان: تو هم یه چیزی میگیا! این برگه های تقلبه که 10 دقیقه ی پیش شروع به نوشتنش کردم. دخترای کلاس ما که مثل دخترای شما پایه نیستن. اگه کسی بهت نرسوند، باید یه قوت قلب داشته باشی یا نه؟ کار از محکم کاری...


مهدی: (همچنان که در لپ تاپش سیر می کند) آرمان جون... اگه واست زحمتی نیست چند تا برگه واسه منم بنویس. دستت درست!


(در همین حال، صدای فریاد و هیاهویی از واحد مجاور بلند می شود. پسری به نام «رضا» با خوشحالی وسط اتاق می پرد)


میثاق: چت شده؟ رو زمین بند نیستی!

رضا: استقلال همین الان دومیشم خورد!!!

مهدی: اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه استقلالی آبکشه!!!


و تمام ساکنین آن واحد، برای دیدن ادامه ی مسابقه به اتاق مجاور می شتابند. چراغ ها روشن می مانند.



شب - خوابگاه دختران

(دختر «شبنم» نامی با چند کتاب در دستش وارد واحد دوستش «لاله» می شود و او را در حال گریه می بیند.)


شبنم: ِ وا!... خاک برسرم! چرا داری مثل ابر بهار گریه می کنی؟!

 

لاله: خدا منو می کشت این روزو نمی دیدم. (همچنان به گریه ی خود ادامه می دهد.)


شبنم: بگو ببینم چی شده؟

 

لاله: چی می خواستی بشه؟ امروز نتیجه ی امتحان <آناتومی!!!> رو زدن تو بُرد. منی که از 6 ماه قبلش کتابامو خورده بودم، منی که به امید 20 سر جلسه ی امتحان نشسته بودم، دیدم نمره ام شده 19!!!!!! ( بر شدت گریه افزوده می شود)


شبنم: (او را در آغوش می کشد) عزیزم... گریه نکن. می فهممت. درد بزرگیه! (بغض شبنم نیز می ترکد) بهتره دیگه غصه نخوری و خودتو برای امتحان فردا آماده کنی. درس سخت و حجیمیه. می دونی که؟

لاله: (اشک هایش را آرام آرام پاک می کند) آره. می دونم! اما من اونقدر سر ماجرای امروز دلم خون بود و فقط تونستم 8 دور بخونم! می فهمی شبنم؟ فقط 8 دور... (دوباره صدای گریه اش بلند می شود) حالا چه جوری سرمو جلوی نازی و دوستاش بلند کنم؟!!


شبنم: عزیزم... دیگه گریه نکن. من و شهره هم فقط 7 - 8 دور تونستیم بخونیم! ببین! از بس گریه کردی ریمل چشمای قشنگ پاک شد! گریه نکن دیگه. فکر کردن به این مسائل که می دونم سخته، فایده ای نداره و مشکلی رو حل نمی کنه.

 

لاله: نمی دونم. چرا چند روزیه که مثل قدیم دلم به درس نمیره. مثلاً امروز صبح، ساعت 5/7 بیدار شدم. باورت میشه؟!

 

(در همین حال، صدای جیغ و شیون از واحد مجاور به گوش می رسد. استرس عظیمی وجودِ شبنم و لاله را در بر می گیرد!دختری به نام «فرشته» با اضطراب وارد اتاق می شود.)


شبنم: چی شده فرشته؟!

 

فرشته: (با دلهره) کمک کنید... نازی داشت واسه بیستمین بار کتابشو می خوند که یه دفعه از حال رفت!

 

شبنم: لابد به خودش خیلی سخت گرفته.

 

فرشته: خب، منم 19 بار خوندم. این طوری نشدم! زود باشید، ببریمش دکتر.
(و تمام ساکنین آن واحد، سراسیمه برای یاری «نازی» از اتاق خارج می شوند. چراغ ها خاموش می شود.)

منبع:binahayatbealave1.persianblog.ir

 

Akbar Balinparast بازدید : 146 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

این مقاله فقط جنبه شوخی و سرگرمی دارد و قصد توهین ندارد

1-اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرک و موارد دیگر که اینجا جاش نیست.


2-در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید


3-میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه


4-از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمیکنید


5-مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است


6- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمیکنه


7-در موقع استرس هیچوقت ناخنهای خود را نمیجوید


8-هفته ای دو بار شکست عشقی نمیخورید!


9-لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما میآد


10- فقط شما میتونید برید استادیوم


11- خودتون پنچری ماشینتونو میگیرید


12-لازم نیست با قرار دادن انواع جکهای هیدرولیک و غیر هیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید


13- میتونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی برمیگردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید


14- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید


15- از دیدن کله پاچه دچار تشنج نمیشید


16- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمیگیره


17- فقط شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک میکنید


18- فقط شمایید که میتونید لذت تکچرخ زدن با موتوررو تجربه کنید


19- میتونید با خط ریشتون بیش از 12000 اثر هنری خلق کنید


20- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر میشید نگاه نمیکنید


21- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر از خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلییییییه ؟


22- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا...


23- در حالی که خواهرتون باید بمونه خونه و آشپزی یاد بگیره شما میرید بیرون و گل کوچیک بازی میکنید


24- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها ،بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید


25- اگه تو خیابون تویوتا کمری جلوی پاتون نگه نداشت به راحتی سوار یه پیکان میشید


26- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید


27- فقط شما میتونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید


28- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریالهای بی سر و ته رو تماشا کنید


29- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید


30- میتونید حتی تا محل کارتون رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اونجوری به شما نگاه نکنه


31- میتونید راحت رو صندلی های جلوی اتوبوس بشینید و در عقب دود نخورید(البته این اتوبوس های Brtاین قضیه رو خرابش کرد)


32- میتونید با شلوارک و رکابی راحت تا سر کوچه برید


33- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر (و ایضا جاری) که مدام رو اعصابتون رزم آیش برقرار کنه ندارید


34- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نمیزنه


35- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت با یه آستین کوتاه میایید بیرون


36- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا میشید تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید


37- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاسهای آشپزی ،خیاطی، گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در 3/0 ثانیه بگذرانید


38- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک Lcd لنز چشم داشته باشید(رنگهای Lcd معمولا بالای 16 میلیون میباشد)


39- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره


40- فقط شما میفهمید که یک 206 اسپرت خفن چقدر زیباست


41- بدون اینکه کسی بهتون چیزی بگه میتونید ساعتها پلی استیشن بازی کنید


42- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمیایند و جلوتون رژه نمیروند


43- فرق Cd رو با بشقاب میوه خوری متوجه میشید


44- با یک سرماخوردگی سه ماه در Ccu بیمارستان بستری نخواهید شد


45- میتونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید


46- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را رعایت نکنند معذوریم(بس که محجوب هستند آخه)


47- داشتن ریش پروفسوری از ویژگی های بسیار ممتاز است که مخصوص شما آقایان میباشد


48- فقط شما میتونید کت و شلوار بپوشید و کروات بزنید و کلی خوشتیپ بشید


49- بیش از 60 درصد رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید(دیگه از این با کلاس تر؟)


50- و در نهایت اینکه میتونید تو خیابون از هر کس که دلتون خواست بپرسید ساعت چنده؟!

(این یکی دیگه ته ویژگی بود)

منبع:irannaz.com

Akbar Balinparast بازدید : 130 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

تاريخچه تقلب از جايي شروع مي شود كه " حسن كچل " براي نخستين بار به مكتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهيانه كودكان مكتب بود ؛ ليك حسن كچل از روي تنبلي چشمان چپش را بر روي ورقه ي همزاد انداخت تا نكته اي بس ارزشمند از ورقه ي فوق الذكر دشت كند .

اين بود كه اولين تقلب تاريخ بشري رقم زده شد . البته اين تقلب با روش هاي بسيار ابتدايي بشري رقم زده شد. البته اين تقلب باروش هاي بسيار ابتدايي (در مقابل ترفند هاي كنوني ) صورت گرفت . بدين ترتيب كه حسن با كلي زور زدن خود را به بالاي ورقه ي همزاد رسانيد و خيلي راحت مطالب را كش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلايي خود را آغاز كرد .

 

روش هاي نوشتاري

1. نوشتن روي كف پا ، پس كله ، پشت گوش و ...
2. نوشتن روي ديوار ، روي ميز ، پشت نيمكت ، زير نيمكت ، پشت لباس يا مانتوي دانش آموز جلويي ، ...
3. نوشتن به روي دستمال كاغذي ، پاكت نامه ، ...
4. نوشتن و لوله كردن تقلب و جاسازي آن در حفره هاي مختلفي از جمله بيني ، دهن ، گوش ، فك پايين ، دريچه آئورت ، ...

 

روش هاي باكلاس

1. استفاده از ماشين حساب مهندسي
2. استفاده از موبايل
3. استفاده از آيينه ، موچين ، لوازم آرايشي ، فيلم ، عكس ، ...

 

روش هاي بي كلاس

1. شيره ماليدن بر سر يكي از بچه درس خون ها
2. خم كردن سر به روي ورقه ي طرف به صورت تابلو

 

توجه :

اگه در اين امر تبحر كافي نداريد ، اصلاً سمت اين كار نريد ؛ كه عواقبي جز‌ء ضايع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد .

منبع:irannaz.com

Akbar Balinparast بازدید : 136 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون

 

بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

 

پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت

 

دعا کن ...

 

دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد

 

وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد

 

چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت

 

اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی

 

دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است

 

شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس



چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی

 

Akbar Balinparast بازدید : 157 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

 

گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.

یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.

گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ ...

گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود:

دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل...

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

غضنفر از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟

میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا...

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

قطعه ای از شاهکار ادبی غضنفر : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:

سبز - آبى - قرمز

ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

به غضنفر میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه

والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمی‌شناسم ولی فرمول شکست را به خوبی می‌دانم، و آن اینست: «سعی کنید همه را راضی نگه دارید»

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

دوست دارم یه عالمه اندازه یه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم

یه لنگه کفش تو دستم منتظرتوهستم.

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

از دست زمانه تیر باید بخوری

دائم غم ناگزیر باید بخوری

صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست

بچه تو هنوز شیر باید بخوری

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی، نه حاشیه ای از یاد رفتنی...

 

Akbar Balinparast بازدید : 159 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.

 

زن فرانسوی گفت:به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه ... خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم.

خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!

روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

 

زن انگلیسی گفت:من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار.

روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت.

 

زن ایرانی گفت :من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم

اما روز اول چیزی ندیدم

روز دوم هم چیزی ندیدم

روز سوم هم چیزی ندیدم

شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم.

 

 

Akbar Balinparast بازدید : 147 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

اگه تو هم ني ني هستي ميتوني به راحتي مامانو كفري كني و حالشو ببري!


وقتي مامان تو رو ميبره مهد كودك حسابي گريه زاري كن! بد نيست يكم وجدان درد بگيره!


وقتي مامان بهت غذا ميده تف كن! وقتي بابا ميده بخور و لبخند بزن!


علم ثابت كرده اگه غذا رو بمالي به صورتت خوشمزه تر ميشه!


جغجغتو بنداز زمين ... ببين مامان چن بار خم ميشه؟! اگه ده بار كمتر بود جيغ بكش كه لاغر تر و خوشكل تر بشه!


وقتي مامان انگشتشو ميكنه تو دهنت تا ببينه دندون در آوردي يا نه گازش بگير تا بفهمه دندون درآوردي!


تو تخت خودت نخواب ... تخت مامان اينا يك حالي ميده!


ياد بگير در توالت رو از تو قفل كني و جيغ بكشي!


وقتي مامان ميپرسه چيكار ميكني هميشه بگو هيچي مامان جونم!


زمستونا وقتي مامان لباساتو تنت كرد بگو ماماااااااااااااااااان ... جيش!


نذار سرتو شيره بمالن! غذاي مامان بابا خوشمزه تره!


يادت نره آدم قبل از اينكه قاشق چنگال داشته باشه انگشت داره!


حرفي رو كه مامان ميگه بي تربيتي هست رو هميشه يادت بمونه تا بعد ازش استفاده كني!


ميخواي همه بخندن؟! به مامان بگو ميترسي تنهايي سوار سرسره شي!


ميدوني يكي از كارايي كه مامان خيلي دوس داره چيه؟! لباس شستن!


هميشه دو دقيقه قبل از رسيدن به مقصد بخواب!


هر وقت دكتر بهت گفت درد نداره وقت جيغ زدنه!

 

Akbar Balinparast بازدید : 202 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
می‌زنم زمین، هوا می‌ره
نمی‌دونی تا کجا می‌ره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد

 

یه توپ دارم قلقلیه :
از آنجا که همه‌ی توپها قلقلی هستند؛ این مصرع نشان حماقت شاعر است. یا بیانگر این موضوع است که شاعر توپ‌های مثلثی و مربعی و لوزی هم داشته ولی حالا فقط می‌خواهد در مورد آن توپش که قلقلی است، صحبت کند. در هر صورت می‌توان این فرضیه را هم در نظر گرفت که شاعر می‌خواسته در لفافه و با استفاده از آرایه‌های ادبی نظیر تشبیه و استعاره، به گردی زمین که مرحوم گالیور (!) آن را به اثبات رساند، تاکید کند.


سرخ و سفید و آبیه:
این سه رنگ که نماد پرچم فرانسه است، نشان‌ دهنده‌ی فرانسوی بودن توپ مورد نظر است. حالا چرا فرانسه؟ خدا می‌داند!


می‌زنم زمین هوا می‌ره/ نمی‌دونی تا کجا می‌ره:

این مصراع گویای مکان سروده شدن شعر است. جایی بیرون از جو زمین. چون این مصراع بحث جاذبه‌ی زمین را نقض می‌کند و در ادامه به لایتناهی بودن دنیا اشاره دارد که مسلماً به من و شما هیچ ربطی ندارد.


من این توپو نداشتم/ مشقامو خوب نوشتم:
فقر! نداشتن توپ و آتاری و پلی استیشن و ... باعث شده که شاعر از درد نداری و بدبختی بنشیند و درس بخواند و مشق‌هایش را خوب بنویسد. برای مثال اکثر فوتبالیست‌ها که همیشه با توپ سر و کار دارند، وضعیت درسی مساعدی ندارند.


بابام بهم عیدی داد / یه توپ قلقلی داد:

این مصراع هیچ تفسیر خاصی ندارد! جز اینکه شاعر از آرایه‌ی مبالغه استفاده کرده است.

 

Akbar Balinparast بازدید : 102 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

تقصير ساعت کاري ام است که صبح خروسخوان مي روم و صلاة ظهر مي آيم و شانس ديده شدن را از دست مي دهم!

 

تقصير خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود!


تقصير بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بيايد!


تقصير مامان است... مگر نمي گويند مادر را ببين دختر را بگير؟!


تقصير پسرعموست که نفهميد عقد دختر عمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند!

 

تقصير استادمان است که جلوي همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد ديگر کسي جرات نکند از من خواستگاري کند!


تقصير مادر شوهر عمه است، مي دانم که بختم را او بسته!


تقصير پسر همسايه دست راستي است که به خودش اجازه داد از من خواستگاري کند!


تقصير پسر همسايه دست چپي است که به خودش اجازه نداد ازمن خواستگاري کند!

 

تقصير تلويزيون است که توي همه سريال هايش همه جوان ها ازدواج مي کنند و اصلا به مشکلات ما جوان هاي ازدواج نکرده نمي پردازد!


تقصير مطبوعات است که توي مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق مي گيرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبين مي کنند!

 

تقصير عراق است که کلي از پسرهاي آماده ازدواج ما را به کشتن داد!


تقصير انگليس است، اين که اصلا گفتن ندارد. همه مي دانند که هميشه و همه جا کار، کار انگليس است!


تقصير سازمان ملل است که روي سردرش نوشته شده"بني آدم اعضاي يکديگرند" اما مشخص نکرده که مثلا من جيگر کي هستم؟!

 

تقصير کره زمين است که جوري نچرخيد که من و نيمه گمشده ام به هم برسيم!


تقصير قمر است که روز به دنيا آمدن من در عقرب بوده

Akbar Balinparast بازدید : 124 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..
دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟
خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!
دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.
دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!
خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!
دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !

Akbar Balinparast بازدید : 167 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (0)

 

1/روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن

 

۲/سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

 

۳/وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

 

۴/وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

 

۵/کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

 

۶/همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

 

۷/جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

 

۸/روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

 

۹/وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

 

۱۰/از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه

 

۱۱/در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین

 

۱۲/به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

 

۱۳/وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین

 

۱۴/وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

 

۱۵/موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین

 

۱۶/ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین

 

۱۷/بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

 

۱۸/شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین

 

۱۹/اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین

 

۲۰/وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته

 

۲۱/صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین

 

۲۲/روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین

 

۲۳/وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده

 

۲۴/وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

 

۲۵/چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین

 

۲۶/بادکنک بچه ها رو بترکونین

 

۲۷/مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین

 

۲۸/وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین موی بلند بیشتر بهش می یاد

 

۲۹/بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

 

۳۰/کلید آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره

 

۳۱/ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین

 

۳۲/توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین

 

۳۳/هر جایی که می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش دوستتون بهتره

 

۳۴/حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

 

۳۵/نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

 

۳۶/دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین

 

۳۷/عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین

 

۳۸/پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین

 

۳۹/با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین

 

۴۰/شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین

 

۴۱/موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین

 

۴۲/توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

 

۴۳/شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین

 

۴۴/توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

 

۴۵/توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین

 

۴۶/جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض کنین

 

۴۷/یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین

 

۴۸/توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه

 

۴۹/چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین


۵۰/ورقهای جزوه ء ۳۰۰ صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدی

Akbar Balinparast بازدید : 202 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

دختران ۲ دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند وفورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند (شاو)

 

زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید (تواین)

 

با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید (وایلد)

 

کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند (ولتر)


از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند ( دیل کارنگی)

 

ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید (سامبرست)

 

زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد (ویکتور هوگو)

 

در زندگی یک مرد ۲ روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد (ویکتور هوگو)

 

نگهبان زن زشتی اوست (مثل عربی)

 

هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترقیب کنید (برنارد شاو)

 

راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد (پوشکین)


مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از ۲گوش وارد و از دهان خارج می کنند (برنارد شاو)

 

زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند (برنارد شاو)

 

گرانقیمتترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد (چگورا)

 

زنها فقط ۲روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ (برنارد شاو)

 

زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست (گالیله)

 

شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب می دهد (لاروشنوکو)

 

اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است (داوینچی)

 

اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند (دیکنز)

 

برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد (چاپلین)

 

اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد (ضرب المثل سوئدی)

 

مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت (برنارد شاو)

 

و در آخر ممکن است که از امواج دریا نجات یابید، ولی از دست زنها خیر

مرتبط با سرگرمی

Akbar Balinparast بازدید : 137 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

آب گوشت ساده: آدم خسیسی هستی...

آب گوشت ساده: آدم خسیسی هستی... خب یه هزار تومن بیشتر بده با مغزشو بخور!

آب گوشت با مغز: معلومه که آدم با سلیقه ای هستی... جون منم آب گوشت با مغز رو خیلی دوست دارم.

چشم: آدمی هستی منطقی، با دوستان خیلی زیاد... الکی گفتم بابا خب چشم دوست داری اینکه تفسیر نداره!

مغز: مغز خالی؟ بابا بی خیال... مطمئنی؟ خیلی چربه ها... واسه سلامتی خودت می گم. چی؟ به من ربطی نداره؟ اصلاً حالا که اینجوریه تفسیر نمی کنم.

پاچه: اینکه دیگه نیازی به گفتن من نداره... آدم پاچه خواری هستی!

زبون: آدم سحرخیزی هستی... چون زبون همیشه زود تموم میشه!

بناگوش: خوب بناگوش رو همه دوست دارن... انتظار تفسیر هم داری؟

گوشت صورت: آدم بلانسبت خنگی هستی... آخه عزیز من گوشت صورت همون بناگوشه!

سنگک خالی: یا دانشجوی خوابگاهی هستی، یا سرباز! چون انگار غذای درست حسابی گیرت نمیاد...!

همه موارد فوق: آدم خیلی پولداری هستی... کوفتت شه!
هیچکدام: آدم خیلی علاف و بیکاری هستی که می ری طباخی فقط در و دیوار رو نگاه می کنی!

Akbar Balinparast بازدید : 160 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.

.

.

.

.

.

.

.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد... شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟Laughing

Akbar Balinparast بازدید : 182 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

 

اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای٬ باید وقتش را به جواب دادن به همسرش٬ در مورد سوالات زير می گذراند :

- کجا داری میری؟

- با کی داری می ری؟

- واسه چی می ری؟

- چطوری می ری؟

- کشف؟

-برای کشف چی می ری؟

- چرا فقط تو می ری؟

.

.

- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!

- می تونم منم باهات بیام؟!

-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

- بده لیستو ببینم!

- حالا کِی برمی گردی؟

- واسم چی میاری؟

.

.

- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!

- جواب منو بده؟

- منظورت از این نقشه چیه؟

- نکنه می خوای با کسی در بری؟

- چطور ازت خبر داشته باشم؟

- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟

- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!

.

.

- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!

- خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!

- من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!

-چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟

.

.

- اصلا من می خوام باهات بیام!

- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!

- واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!

- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!

- خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!

.

.

- راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟

Akbar Balinparast بازدید : 138 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

روی میز صبحانه شما این میوه‌ها را گذاشته شده‌اند، که یکی را باید انتخاب کنید:

سیب

موز

توت فرنگی

هلو

پرتقال

اولین انتخاب شما کدام خواهد بود؟

لطفاً خوب فکر کنید و به میز غذا حمله‌ور نشوید!

این یک امتحان بزرگ است و نتایج آن شما را متحیر خواهد کرد.

انتخاب شما چیزهای عجیبی در مورد شما خواهد گفت.

باز هم فکر کنید و قبل از انتخاب‌کردن به انتهای نامه نروید.

پس از انتخاب برای شناخت خودتان نتیجه را در انتهای صفحه ببینید.

عجله نکنید، خوب فکر کنید!

اگر انتخاب نهایی را کردید پایین صفحه را ببینید:

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

 

با توجه به انتخاب شما...

سیب:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول سیب بخورد.

موز:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول موز بخورد.

توت‌فرنگی:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول توت‌فرنگی بخورد.

هلو:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول هلو بخورد.

پرتقال:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول پرتقال بخورد.

.
.
.
.
.
.

امیدوارم که باانجام این تست شناخت بهتری از خودت به دست آورده باشی.

Akbar Balinparast بازدید : 128 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

روز اول:

اتاق شماره پنج، خونه جدید ما! جارو برقی رو از انبار می گیریم.علی خیلی بهداشتیه. همه جا رو برق میندازه حتی می خواد پنکه سقفی رو هم دستمال بکشه! حیف که سرعتش زیاده وگرنه می کشید! اتاق شده یه دسته گل. اینم یه جور زندگیه!

« الو مامان! یه هم اتاقی خوب پیدا کردم! چی؟! .... نه! پسره!»
« وای خداجون من دانشجو شدم!»


روز دوم:
« زندگی مستقل آدم رو مرد میکنه»
علی میگه. موافقم. احساس می کنم واقعاً دارم مرد می شم!
باز دمپائیم گم شد.
اشکالی نداره یکی دیگه می خرم.
« الو بابا! پول شهریه رو کی می فرستی؟ میشه هشتصد هزار! چی؟!......
به تومن دیگه!... الو بابا! خوبی؟! ......»
امشب رو استثناً- مثل دیشب- کالباس می خوریم.
از فردا دیگه غذای درست و حسابی می خوریم.
اَه ساعت سه نصف شبه. چرا این اتاق بغلی ها نمی خوابن؟
« آقای محترم من فردا صبح کلاس دارم. صدای اون ضبط رو کم کنید. عشقته؟! غلط کردی!
یقه رو ول کن.....آخ چشمم! »


روز سوم:
وای دیر شد! جنازم رو می کشم سر کلاس با چشمای پف کرده! « چی استاد نمی آد؟»
خدا لعنت کنه...... خدا لعنت کنه...... یزید رو!
کباب کوبیده سلف هم که سرد می شه مثل لاستیک میشه. اگه حلقه ای درستش می کردن می شد به جای تسمه پروانه ازش استفاده کرد! دمپایی رو هم اگه پشت در پارک کنی وقتی برگردی دیگه نیست « حتماً کار این اتاق بغلی های از خدا بی خبره» علی میگه.


روز چهارم:
« روزها طولانیه! مگسی برای کشتن نیست چه باید کرد!»
گاهی توی بیکاری شعر می گم!
علی یه ساعته که جلوی آیینه داره تیپ می زنه« بسه دیگه ...... شدی!»
گوش نمی کنه.
استثناً چهارمین شبی هست که کالباس می خوریم، احساس می کنم کالباسهای شب اولی هنوز توی معدم مونده! دو تا تاریخ روی بسته کالباس بود الان که دقت می کنم
هردوش مال پارسال بود!


روز پنجم:
علی میگه فکر میکنه عاشق شده، نمی دونه به مامانش بگه یا نه.
از اثرات بیکاریه دیگه ,شاید هم کار اون کالباسهاست که زده به مغزش! شام نداریم.
کالباسها رو علی انداخته توی سطل آشغال. اگه نمی انداخت مجبور نبودیم امشب نون و رب بخوریم! هوا یک کم سرد شده شوفاژ ها هم سرد شدن! شب با کاپشن می خوابیم.
یک« دم کنی» داریم، روی سرم می پیچم. تا صبح حتماً مخم خوب دم می کشه!
وای چرا مرد شدن اینقدر سخته!


روز ششم:
بوی دود توی راهرو پیچیده « میری به این اتاق بغلی ها بگی رعایت کنن؟»علی میگه .
سیاهی دور چشمم رو نشون میدم« نه بیا با هم بریم» در رو که باز میکنیم یه دود غلیظ تر می زنه بیرون. حلقه زدن دارن قلیون می کشن« آقایون محترم میشه داخل ساختمون قلیون نکشین؟»

« نه! هرهرهر........»

همه ی لباسهام چرک شده. ظرف ها کثیفه. ای خدا چی میشد شهر خودم قبول میشدم!


روز هفتم:
« خدایا چرا این دنیا رو آفریدی» علی دچار یأس فلسفی شده، نمی دونم مربوط به اون شکست عشقیه یا اثرات کالباس ها!
یک هفته است اتاق رو جارو نکردیم.کف اتاق مورچه ها دارن تظاهرات می کنند!
حوصله ام از این اتاق سر رفته، حوصله ی بیرون رفتن هم ندارم، دو ساعته که روی تخت دراز کشیدم، دو ساعته دارم به سقف نگاه می کنم. آفتاب افتاده توی اتاق، گرد و خاکها دارن توی نور معلق می زنند، پشتم عرق کرده، حوصله ی غلت زدن هم ندارم.
« خدایا چرا این دنیا رو آفریدی»
« الو مامان!........ دوستت دارم........ نه گریه نمی کنم فقط صدام گرفته!»

Akbar Balinparast بازدید : 176 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

 

مدرک تحصیلی :

کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !

 

حراج :

اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!

 

رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!

 

بزرگراه :

نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های ۲۰۱۰ !

 

شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !

شب توبه !

البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست.

 

تحقیق :

Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه می فروشن … ۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !

 

گارانتی :

یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !

Akbar Balinparast بازدید : 156 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و

همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه

خلاصه

همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟

غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....

همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!

غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟

خلاصه

غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..

این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

+
+
+

 

نامه غضنفر به زنش (طنز)

 

 

+
+
+

شما چیزی فهمیدید !!!!!!!من که نفهمیدم

این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده

+
+
+

حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟

خط دوم :بچه ها چه طورن ؟

خط سوم : مادرت چه طوره ؟

خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!

خط پنجم : فقط برگردم خونه....

خط ششم : می کشمت

خط هفتم :غضنفر از آلمان...

+

+

+

+

+

ها ها ها ها خوش تون اومد

Akbar Balinparast بازدید : 150 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!

پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟

زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم

ماموران مدرك خواستند،

زن و مرد گفتند نداريم !

ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!

زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم ... !

اول اينكه آن افرادی كه شما مي گوييد دست در دست هم مي روند،
ما دستهايمان از هم جداست!

دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت كردن به هم نگاه مي كنند،
ما رويمان به طرف ديگريست!

سوم آنكه آنها هنگام صحبت كردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف مي زنند،
ما احساسي به هم نداريم!

چهارم آنكه آنها با هم بگو بخند مي كنند،
می بینید که، ما غمگينيم!

پنجم، آنها چسبيده به هم راه مي روند،
اما يكي ازما جلوترازدیگری مي رود!

ششم آنكه آنها هنگام با هم بودن كيكي، بستني ای، چيزي مي خورند،
ما هيچ نمي خوريم!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترين لباسهايشان را مي پوشند،
ما لباسهاي کهنه تنمان است.. !

هشتم، ...

ماموران گفتند
خیلی خوب،
برويد،
برويد،..
فقط بروید ... !

Akbar Balinparast بازدید : 166 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

این مقاله فقط جنبه شوخی و سرگرمی دارد و قصد توهین به شخص خاصی ندارد.

حسابدار : کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.

 

بانکدار : کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.

 

مشاور : کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.


سیاستمدار : کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.

 

اقتصاددان : کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.

 

روزنامه نگار : کسی است که ۵۰% از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و ۵۰% بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.

 

ریاضیدان : مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.

 

هنرمند مدرن : کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.

 

فیلسوف : کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.

 

استاد : کسی است که کاری ندارد ولی حداقل می داند چرا.

 

روانشناس : کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.

 

معلم مدرسه : کسی است که عادت کرده فکر کند که بچه ها را دوست دارد.

 

جامعه شناس : کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند ، او به مردم نگاه می کند.

 

برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.

 

Akbar Balinparast بازدید : 141 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

این مقاله فقط جنبه سرگرمی وتفریح دارد.

*اگر سر دوستتان طاس است، مرتب از آرایشگرتان تعریف کنید.

 

*صابون را کف وان حمام جا بگذارید.

 

*کادوی عروسی دوستتون بهش تراول نیم میلیونی تقلبی هدیه بدید.

 

*در هنگام خروج از توالت، دمپایی ها رو خیس کنید.

 

*همه شیرهای آبی که در طول روز می بینید تا حد امکان سفت کنید (به کار بردن انبرقفلی نتایج بهتری به همراه دارد).

 

*وقتی میخواهید به توالت بروید، با صدای بلند اعلام کنید

 

*وقتی کسی در توالت و حمام است، با عجله به درب دستشویی حمله برده و با سرعت ۱۰۰۰ بار در دقیقه دستگیره درب رو تکان دهید و پشت سر هم بگید این چرا باز نمی شه؟

 

*پنج شنبه شب ها موقع خوبی برای تعریف داستانهای جن و پری است.

 

*توی حموم عربده بکشید.

 

*اگر کسی به حمام رفت. بلافاصله تمام شیرهای آب گرم و سرد خانه را باز کنید.

 

*در صف پمپ بنزین، بوق ممتد بزنید.

 

*سر پیچها و جاهایی که سبقت ممنوع است، با سرعت بیست کیلومتر در ساعت حرکت کنید.

 

*عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین.

 

*مرتب جلوی مهمونا از عموی پیرتون که موهاش رو رنگ مشکی زده بپرسین که چه رنگ مویی استفاده میکنه.

 

*هنگام راه رفتن سعی کنید پشت کفش مردم رو با نوک کفشتون بزنید. هر چه بیشتر کفش مردم رو از پا در بیارید، امتیاز بیشتری می گیرید.

 

*وقتی به یک مغازه شیک شلوار فروشی رفتید، برخلاف تاکیدهای فروشنده شلوار را آنقدر پایین بگیرید تا خاکی شود، بعد از آن هم بگویید که آن را نپسندیدید.

 

*درست در مسیر معلم و یا استادتون نخ نامرئی بکشید.

 

*روی دیوار سفید خانه همسایتان با حروف بزرگ بنویسید: لطفا اینجا چیزی ننویسید.

 

*به کسی که دندون مصنوعی داره، بلال تعارف کنید.

 

*عکسهای قبل از ازدواج خودتان را با حسرت نگاه کرده و با صدای بلند بگویید چه اشتباهی کردم، چی بودم و چی شدم

Akbar Balinparast بازدید : 122 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

پلیس به << آقای خنده >>: اینجا ماهی‌گیری قدغنه!!! << آقای خنده >>: ولی اینجا تابلو نزدین!!!
پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!


=============================================


<< آقای خنده >> میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟
<< آقای خنده >> میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

=============================================


<< آقای خنده >> باباش میمیره میخواسته خاکش کنه، جو میگیرتش باراندازش میکنه!


=============================================


<< آقای خنده >> می ره جبهه بعد از 2 روز برمی گرده.
میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟
میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن!


=============================================


<< آقای خنده >> رو برق می گیره، مامانش می گه: ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشت!


=============================================


<< آقای خنده >> می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو
می گه: تکـون بخوری با لگد می زنم تو کمرت!


=============================================


به << آقای خنده >> می گن نظرت راجع به گرون شدن بنزین چیه؟
<< آقای خنده >> می گه برای ما که فرقی نمی کنه، ما همون 1000تومن بنزین رو می زنیم


=============================================


از << آقای خنده >> می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن؟
میگه: آخه پیاده خیلی راهه

=============================================


به << آقای خنده >> میگن: چی شد مامانت مرد ؟
میگه: رفت پشت بوم رخت پهن کنه افتاد...
میگن افتاد مرد ؟ میگه: نه بابا افتاد رو کولر ، کولر شکـست افتاد.
بهش میگن اون موقع مرد؟؟
میگه:نه آقا جان،بعد افتاد رو تراس ، تراس خراب شد.
میگن:خوب این دفعه مرد ؟ << آقای خنده >> میگه: نه بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد!
بهش میگن:حتماً ایندفعه مرد ؟
میگه:بازم نمرد، دیدیم داره کُلّ خونه خراب میشه، با تفنگ زدیمش


=============================================


<< آقای خنده >> انگشتشو میکنه تو نافش، ریست میشه


=============================================


<< آقای خنده >> جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره


=============================================


<< آقای خنده >> میمیره، عکسشو نداشتند بذارن رو قبرش، تا گردن دفنش می‌کنند


=============================================


<< آقای خنده >> سر سفره داد می زده می گفته: بربری بدین! بربری بدین!
بهش میگن چی شده؟ ، میگه: آب تو گلوم گیر کرده


=============================================


<< آقای خنده >> رشته‌اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه.
یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟
میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار!

Akbar Balinparast بازدید : 159 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

• اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم!

• كسی ساعت مچی منو ندیده؟!

• دیشب تا دیر وقت مهمونی بودم. یادم نمی آد هیچوقت تو عمرم آن قدر ........ !

• وای! صفحه ی 47 دستورالعمل جراحیم پاره شده!

• منظورت چیه كه باید پای چپشو می بریدیم؟!

• فوراً یه عكس از این زاویه بگیر. این یكی از عجایب خلقته!

• بهتره این تیكه رو نگه داریم. ممكنه برای تشریح به درد بخوره!

• ولی كتاب من اینجوری نمی گه! كتاب تو چاپ چندمه؟!

• فوراً اون تیكه گوشت رو برگردون!

• صبر كن ببینم! اگه این طحالشه، پس اون چی بود؟!

• پرستار لطفاً اون گوشت رو به من بده. اون گوشته ... همون چه می دونم... اون عضوی که نمی دونم چی بود دیگه!

• اوه! زود دوباره همه ی بخیه ها رو باز كنین. یكی از پنس ها كمه!

• اگه فقط یادم می اومد كه این كارو چه جوری هفته ی پیش توی كلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود!

• لعنتی! بازم چراغ ها خراب شد!
گریه نوزاد

• می دونی؟ پول خیلی هنگفتی میشه توی تجارت كلیه به جیب زد. اوه! اینجا رو! این آقا یه كلیه اضافه داره!

• همه برن عقب وایسن! لنز چشمم افتاد بیرون!

• میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی؟ تمركزم رو به هم می زنه!

• خیلی خب بچه ها... این برای همه مون می تونه یه تجربه ی جدید باشه!

• می دونستی این مریض خودشو یك میلیون دلار بیمه ی عمر كرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت !!

• اشكالی نداره. همون قیچی رو بده. كف زمین رو كه تمیز كردن. نه؟!

• یادته بخش تشریح می گفت حاضره 1000 دلار برای یه جسد تر و تمیز بده؟!

• چی؟! منظورت چیه كه اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!

• كاش عینكم رو توی خونه جا نمی ذاشتم!

• این مریض بیچاره اگه اشتباه نكنم زن و بچه داره. نه؟!
در انتخاب رشته آگاهانه عمل کنید.(قسمت دوم)

• پرستار نگاه كن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام كرده بوده یا نه؟!

• خدای من! منظورت چیه كه ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین؟!

• نگران نباشین. فكر می كنم این تیغ به اندازه ی كافی تیز باشه!

• چیه؟ چرا اینطوری نگاه می كنین؟! تا حالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی كنه؟!

• الو؟ سلام عزیزم. چی؟! منظورت چیه كه طلاق می خوای؟!

• من که نمی دونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!

• عجله كنین. من نمی خوام این قسمت سریال رو از دست بدم!

• این گاز خنده خیلی باحاله. می شه یه كم دیگه شو امتحان كنم؟!

• پس بچه كو؟! مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!

• هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یكی میز باز كن. اون مریض هنوز داره تكون می خوره!

• مطمئنی كه بعداً ازمون شكایت نمی كنه؟!

• معلومه كه من این عمل رو قبلاً هم انجام دادم پرستار. تقریباً 20 سال پیش بود!

 

Akbar Balinparast بازدید : 109 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

يکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود .

سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گفت :سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي ، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود .

القصه ، يه روز پسر پادشاه که خوشي زير دلش زده بود ، تصميم گرفت که ازدواج کنه . رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم

مامانش : بعله پسر دلبندم

شاهزاده : من زن مي خوام

مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟

شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم

مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟

شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم

مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم .

خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ،

شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟


مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) .

صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد

سيندرلا گفت : سلام

فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟

سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم

فرشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن

سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم
فرشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه.

سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ......

فرشته : خداحافظ ....

سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت .
زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟

يارو گفت : نه نداريم.
سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟

فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سوار اين شو برو

سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم .

فرشته گفت : خوب پس بيا سوار من شو !!!

سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟

فرشته : بعله مي خوره

سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي.

فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟
سيندرلا : نه ندارم

فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟

سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم

 

داستان سيندرلا(طنز)ايراني

 

فرشته : اي خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ي يه سوسک بدبخت که رو ديوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشيا نگاه مي کرد . سوسکه تبديل شد به يه پسر بدقيافه .

سيندرلا گفت : من با اين ته ديگ سوخته جايي نميرم

فرشته : چرا نميري؟

سيندرلا : آبروم مي ره

فرشته : همينه که هست ، نمي تونم که رت باتلر رو برات بيارم

سيندرلا : پس حداقل به اين گاگول بگو يه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختي بود حرکت کردند سمت خونه ي پادشاه. وقتي رسيدند اونجا ديدند واي چه خبره !!!!!

شکيرا اومده بود اونجا داشت آواز مي خوند ، جنيفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تيليت مي کرد . زري و پري هم جوگير شده بودند و داشتند تکنو مي زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه مي رفت (آخه بي چاره صغرا خانم از بي شوهري کپک زده بود ) خلاصه تو اين هاگير واگير شاهزاده چشمش به سيندرلا افتاد و يه دل نه صد دل عاشقش شد

سيندرلا هم که ديد تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز وادا اطوارگفت : شاهزاده منو مي گيري ؟

شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟

سيندرلا : 37

شاهزاده در حالي که چشماش از خوشحالي برق مي زد گفت : آره مي گيرمت ، من هميشه آرزو داشتم شماره ي پاي زنم 37 باشه.

خلاصه شاهزاده سيندرلا رو در آغوش کشيد و به مهمونا گفت : اي ملت هميشه آن لاين ، من و سيندرلا مي خواهيم باهم ازدواج کنيم ، همه گفتند مبارکه و بعد هم يک صدا خوندند : گل به سر عروس يالا ... داماد و ببوس يالا

سيندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسيد و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد)

سپس با هم ازدواج کردند و سالهاي سال به کوريه چشم زري و پري و صغرا خانم ، به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند و شونصد تا بچه به دنيا آوردند.

Akbar Balinparast بازدید : 119 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

این مقاله فقط جنبه سرگرمی دارد.

شوهرشناسی سنتی

اگر آقايتان اجازه مي دهد که بيرون از منزل هم کار کنيد،از اينکه شما را قابل دانسته تا هم در منزل و هم بيرون از منزل کار کنيد، از او تشکر کنيد.

اگر آقايتان به کوچکترين حقوق زنان بي توجه است، حقتان است

اگر تحويلتان هم بگيرد شما به او مي گوئيد زن ذليل.

اگر آقايتان شلوارش چند تا شد و به تبع آن چند تا زن ديگر هم گرفت، خوشحال باشيد که مي تواند يک تنه از پس چند زن بر بيايد!!!

مگر اوايل ازدواج همين مردانگي را دوست نداشتيد؟!

اگر آقايتان براي شما هديه نمي خرد، رويتان را زياد نکنيد!

او خودش براي شما بزرگترين هديه است! و يا لااقل بزرگترين هديه که شما را هميشه تحمل مي کند!


زي زي لوژي (شوهرشناسي مدرن)
اگر شوهرتان شبها دير به منزل مي آيد، درب را به رويش باز نکنيد.

مبلغ مهريه را هم به او يادآوري کنيد تا کامروا شويد!

آگر شوهرتان از شما انتظار پذيرائي دارد، يک هفته او را ترک کنيد.از هفته آينده خودش هر شب برايتان کاپوچينو درست خواهد کرد.

اگر شوهرتان موافق نيست که شماهر جايي مي خواهيد برويد،مگر شما منتظر اجازه او بوديد؟! خوب برويد. تازه بعد هم غر بزنيد که از اين زندگي خسته شدين.

اگر شوهرتان به شما پول نمي دهد، شما هم به او روندين! دو سه روز کم محلي هم بي اثر نيست.

اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بيرون از منزل نيست، خانه را به گند بکشيد بي حوصلگي به را بيندازيد افسرده باشيد تا شما را به کار بيرون از منزل تشويق کند!

اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بيرون از منزل هست،از زير کار کردن در بريد وانمود کنيد که دوست نداريد نحوه جارو کردن و ظرف شستن و... را به او آموزش دهيد! هرچند آقايون همه بلد هستن.

اگر شوهر شما فمينيست نيست، زن ذليل که هست.

اگر شوهرتان به مسائل شما بي اعتناست شما بي اعتنا تر باش. ازصبح تا امدن او با دوستان گپ بزنيد تا چشمتون به او افتاد قيافه بگيزريد که ناراحت هستيد.

اگر شوهرتان هوس تجديد فراش کرد، بدانيد که بيچاره حق دارههههههههههههههههه

 

نتيجه گيري اخلاقي:
زنان سنتي هر چه سرشان بيايد حقشان است! لياقت شوهر مهربان و به قول خودشان زي زي را ندارند.


زنان مدرن لياقت هيچ چيز را ندارند. چون از زي زي بودن شوهرانشان سوء استفاده مي کنند!


هر چه به سر مردا مياد از زي زي بودنشونه.

 
Akbar Balinparast بازدید : 157 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

خوشگل = خوجل

خوبي = خوفي

جيگرتو بخورم = جيگلتو بخولم

عشق مني = عجق مني

قربونت برم = قلبونت بلم

چطوري؟ = تطولي؟

چي کار مي کني = چيکال مي کني

سلام = شلام

دختر= دخمل

پسر = پسمل

عزيزم = عجيجم

جون = جونزززززز

بي تربيت: بي تبليت

بي ادب: بي عوض (اين يکي درک ربطش کمي مشلکه واقعاً)

دوست ندارم: اصنم نِي خوام

نميدونم= نيدونم(بعضي ها اين روزا خيلي زياد ميگن!!)

دوست = دوکس (اين کلمه رو نميدونم از کجا درآوردن)


در پايان به ابراز عشق يک دختر ايراني با يک پسر توجه کنيد:


شلام قلبونت بلم چطولي ؟جيگلتو بخولم پسمل من نيدوني چقدر دوکست دالم

 

Akbar Balinparast بازدید : 151 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

آخرين کلمات يک ديوانه: من يه پرنده‌ام

آخرين کلمات يک غواص: نه اين طرفها کوسه وجود نداره

آخرين کلمات يک خبرنگار: بله، سيل داره به طرفمون مياد

آخرين کلمات يک شکارچي: مامانت کجاست کوچولو؟

آخرين کلمات يک جهانگرد در آمازون: اين نوع مار رو ميشناسم، سمي نيست

آخرين کلمات يک متخصص آزمايشگاه: اين آزمايش کاملاً بي خطره

آخرين کلمات يک نارنجک‌انداز : گفتي تا چند بشمرم؟

آخرين کلمات يک متخصص خنثي کردن بمب : اين سيم آخري رو که قطع کنم تمومه

Akbar Balinparast بازدید : 121 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

می گویند "زن" ها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند ...

ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود : زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم.

اما وی با بی اعتنایی تمام سری جنباند و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!"

گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم. آن هم با قیافه ایی حق به جانب. ..

باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!"

شدیم معاون وزارت امور خارجه که خانم باز گفت: "خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو ...؟!"

شدیم وزیر امور خارجه و گفت: "فلانی نخست وزیر است ... خاک بر سرت کنند!!!"

القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گام های مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.

تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: "خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!!"

Akbar Balinparast بازدید : 170 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

 

حتی اگر تجهیزاتتان را بگیرند

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

حتی اگر تفتیش بدنیتان کردند

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

تک تک لباسهایتان را وارسی کنند

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

و شما را بی دفاع مقابل برگه امتحان بگذارند


.

.

.

.

باز هم میتوانید...!!!

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

Akbar Balinparast بازدید : 174 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

يه روز دو تا تنبل ميرن بانک ميزنن، اولي ميگه بيا پولا رو بشمريم.

دومي ميگه: ولش كن فردا راديو ميگه!

 

=======================

 

غضنفرمیره دكترمیگه آقای دكترمن فراموشی گرفته‌ام.
دكتر میگه: چندوقته این بیماری رو دارین؟
غضنفرمیگه: كدوم بیماری؟

 

========================

غضنفر داشت نوارخالی گوش میداد و بلند بلند گریه میكرده، بهش میگن چرا گریه میكنی؟
میگه: دلم واسه خواننده‌اش میسوزه، طفلكی لال بوده!

 

========================

 

غضنفر به زنش ميگه: زن مهريه‌ات را بگذار اجرا تا با پولش خونه بخريم!

 

=========================

 

يه پسره به دوستش ميگه: بيا بريم دريا.
دوستش ميگه: نه اگه غرقشم مامانم منو ميكشه!

 

==========================

 

آمریكاییه میخواسته غضنفر ضایع كنه می‌برتش تو آمریكا و بهش میگه: زمین را بكن. غضنفر بعد از100متر كندن به یک سیم میرسه، آمریكاییه بهش میگه: ببین ما از100سال پیش تلفن داشتیم!
غضنفر هم یارو رو می‌برتش تو شهرشون و بهش میگه: بكن، آمریكاییه بعد از100متر كندن به چیزی نمیرسه، غضنفر بهش میگه ببین ما از100سال پیش موبایل داشتیم!

 

==========================

 

به غضنفر میگن: نظرت راجع به ماه رمضان چیه؟
میگه: والا خیلی خوبه فقط یه کم زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر میشه!

 

==========================

 

به غضنفر میگن بابات به رحمت ایزدی پیوست،
میگه: رحمت ایزدی دیگه کیه؟
میگن: نه منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت،
میگه: دیار باقی دیگه کجاست؟
میگن: یعنی دار فانی رو وداع گفت،
میگه: دار فانی دیگه چه جور داریه؟
میگن: یعنی رخت از این دنیا بربست،
میگه: منظورتون رو نمیفهمم!
میگن: احمق، بابات مرد،
میگه: احمق خوتی، بابا دیگه کیه!

 

========================

 

غضنفر جلوی یک عابر بانک ایستاده بود و التماس می‌کرد: تو می‌تونی دو میلیون تومان به من قرض بدی، می دونم که داری، کمکم کن، به خدا بهت بر می گردونم!

 

========================

 

غضنفر پسرشو میفرسته دانشکده افسری، دوستاش بهش میگن: درس پسرت که خیلی خوبه بود، بهتر بود میگذاشتی دکتر یا مهندس بشه؟
غضنفرمیگه: نه، آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!

 

==========================

 

به غضنفر ميگن: دوست داری بابات بميره ارثش به تو برسه؟
ميگه: نه، دوست دارم بکشنش تا ديه هم بگيرم!

 

==========================

 

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
غضنفر: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،
می‌گفت یک سری به ما بزن!

 

===========================

 

غضنفر میره سیگار فروشی و میگه: آقا سیگار برگ دارین؟
فروشنده میگه: خیر.
غضنفر میگه: پس یک بسته كوبیده بدین!

 

============================

 

غضنفر دوتا کراوات زده بود که بره عروسی، بهش میگن چرا دوتا کراوات زدی؟
میگه: آخه عقد و عروسی با همه!

Akbar Balinparast بازدید : 162 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

-بد شانسي يعني : داري با دوست دختر جديدت راه ميري ، يک دفعه دوست دختر فابريکت مياد و تو قبلا بهش گفتي که به غير از او هيچ دوست دختر ديگه اي نداري و حالا اون تو رو با يه دختر ديگه ميبينه ، خب مسلم ديگه بهترين دوست دخترت ميپره .


2:بد شانسي يعني : تو دانشگاه سر کلاس داري اداي استادتو در مياري ، بعد همينکه صورتتو برميگردوني ، ببيني استادت پشت سرت واستاده و داشته تمام ارهاي تو رو ميديده و دوستاي نامردتم اصلا چيزي بهت نگفتن که استاد پشت سرته .


3: بد شانسي يعني : شب عيد ميخواي براي دوست و آشنا اي کارت بفرستي ، ولي خطها به قدري شلوغه ، که مسنجر به زور بالا مياد ، چه برسه که بخواي اي کارت بفرستي .


4: بد شانسي يعني : بدون گواهينامه و به صورت کاملا هيدن گونه ( مخفيانه ) ماشين بابا رو دو در ميکني تا بري دنبال رفقا و برين کمي صفا کنين ، رفقا رو بر ميداري ، يه اسکوتر هم تو ضبط ماشين ميذاري و به صورت شخله گاز شروع ميکني به رانندگي ، سره اولين چهارراه پليس بهت گير ميده و به جرم نداشتن گواهينامه ، ماشين باباتو 2 هفته تو پارکينگ ميخوابونن .


5: بد شانسي يعني : جلوي دوستات ادعا ميکني که خداي کامپيوتري ، بعد يه روز يکي از دوستات زنگ ميزنه که اگه ممکنه بري و ويندوزشو عوض کني ، بعد و ميري اونجا وبه جاي اينکه ويندوزشو درست کني ، ميزني کامپيوترشو داغون میکنی .


6: بد شانسي يعني : اون گرگه تو کارتون ميگ ميگ ( همون گرگه و شتر مرغه ) ، چون ما از بچگيمون يادمونه که اون ميخواسته اين شتر مرغه رو بگيره و هر دفعه بد شانسي مياره ، خلاصه اينکه به نظر بدشانس ترين شخصيت کارتوني همونه .


7: بد شانسي يعني : آمار وبلاگت به روزي چند هزار نفر رسيده و داري کلي حال ميکني ، يک روز کانکت ميشي و اسم وبلاگتو وارد ميکني و ميبيني پيغام انسداد اين سايت توسط مخابرات اومده جلوت و تو اصلا باور نميکني اينو و همين امر باعث ميشه تا آمارت به يک دهم آمار قبليت برسه .


8: بد شانسي يعني : جلوي دوستات ادعا ميکني خداي کانتر استريک و آنريل تورنومنت هستي ، بعد يه روز دوستات دعوتت ميکنن گيم نت و ميري اونجا ميشيني و آنريل و يا کانتر ميزني ، و تنها چيزي که اونوقت تابلو ، اسم تو که هميشه آخري ( با اون همه ادعا )

 

Akbar Balinparast بازدید : 155 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (0)

دیشب به خواب دیدم ،گردیده ام نمونه// دربین کارمندان اندر ادارۀ خود

تشویق می نمودند ،کف می زدند مرتب//در آسمان بختم دیدم ستارۀ خود

 

آمد مدیرنزدیک ،با چهره ای گشاده// در دست او دو سکّه با یک سوییچ پیکان
من را به پیش خود خواند ،از بهر اخذ آنها // رفتم گرفتم هردو با دستهای لرزان

 

با حسرتی فراوان ،در من نظاره می شد// ازسوی هم قطاران حتی مدیر بنده
من غرق شادی و شور، اشک از دو دیده جاری// از اینکه گشته بودم در این میان برنده

 

از شدّت مسّرت، از خواب خوش پریدم// دیدم که ظهر نزدیک من توی رختخوابم
با سرعتی فراوان ،سوی اداره رفتم// در طول راه بودم دائم به فکر خوابم

 

وارد شدم اداره ،دیدم به روی میزم// بنهاده آبدارچی یک نامۀ از مدیرم
توبیخ نامه ای بود ،امضای او به زیرش// خواندم چو نامه برخاست صد آه از ضمیرم

 

تاخیرها و غیبت ،شد موجب نکوهش// رویای دیشب من گردید نقش بر آب
گفتم دوباره «جاوید» ، وارونه گشت خوابت// مانند دفعۀ پیش خیری ندیدی از خواب

 

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت را چگونه ارزیابی میکنید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1983
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 87
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 276
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 564
  • بازدید ماه : 291
  • بازدید سال : 28,592
  • بازدید کلی : 659,970